English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English Persian
rerun عمل دوباره دویدن
Search result with all words
stop and go پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
re-ran دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
re-running دوباره دویدن
re-runs دوباره دویدن
Other Matches
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
runs دویدن
to run through دویدن
race دویدن
run دویدن
double دویدن
doubled دویدن
doubled up دویدن
races دویدن
raced دویدن
Running <adj.> دویدن
scuttled بسرعت دویدن
track مسابقه دویدن
winder دویدن سریع
scuttles بسرعت دویدن
scuttling بسرعت دویدن
jogs اهسته دویدن
running with the ball با توپ دویدن
runout محوطه دویدن
tracked مسابقه دویدن
roil دنبال هم دویدن
jogged اهسته دویدن
to bolt با سرعت دویدن
outrun در دویدن جلوافتادن
outrunning در دویدن جلوافتادن
jog اهسته دویدن
trig تر وتمیز دویدن
jogging اهسته دویدن
scuttle بسرعت دویدن
tracks مسابقه دویدن
outruns در دویدن جلوافتادن
cursorial مستعد دویدن
leaps جستن دویدن
leaped جستن دویدن
leap جستن دویدن
footrace مسابقه دویدن
run for it <idiom> به ضرب دویدن
on the go <idiom> مشغول دویدن
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
circles دویدن در مسیر منحنی
sprint با حداکثر سرعت دویدن
run way محوطه دویدن هواپیما
to break into a run شروع کردن به دویدن
circled دویدن در مسیر منحنی
jogging دویدن بصورت یورتمه
dinger دویدن به پایگاه اصلی
circling دویدن در مسیر منحنی
jogs دویدن بصورت یورتمه
circle دویدن در مسیر منحنی
jogged دویدن بصورت یورتمه
he fell to the ground دویدن اغازکردبزمین افتاد
base running دویدن بسوی پایگاه
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
long wind طاقت زیاد دویدن
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
jog دویدن بصورت یورتمه
to start شروع کردن به دویدن
sprints با حداکثر سرعت دویدن
outkick تندتر از رقیب دویدن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
false start دویدن قبل ازصدای تپانچه
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
ground game روش استفاده از مانور دویدن
roll out دویدن هواپیما روی باند
break in درمیان صحبت کسی دویدن
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
buttonhook نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
go نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
curl پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
even time دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
curls پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curled پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
to ran a person hard کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
leg bye امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
slanted بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
again دوباره
revet دوباره
anew دوباره
afresh دوباره
de novo دوباره
continually دوباره و دوباره
bis دوباره
on more دوباره
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
fox message پیام دوباره
re echo دوباره برگرداندن
retaking دوباره گرفتن
rejoined دوباره پیوستن به
digamy عروسی دوباره
refresh دوباره پر کردن
re count دوباره شمردن
re construction دوباره سازی
plerosis دوباره پرشدن
retakes دوباره گرفتن
retaken دوباره گرفتن
reissues دوباره منتشرکردن
reissued دوباره منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
reseated دوباره نشاندن
reseat دوباره نشاندن
regorge دوباره فروبردن
rehear دوباره شنیدن
rewrote دوباره نویسی
reissuing دوباره منتشرکردن
refillable دوباره پر کردنی
retake دوباره گرفتن
once more دوباره باردیگر
reseats دوباره نشاندن
rejoins دوباره پیوستن به
rejoining دوباره پیوستن به
rejoin دوباره پیوستن به
reseating دوباره نشاندن
rewrote دوباره نوشتن
reenagement استخدام دوباره
replenish دوباره پر کردن
recapture دوباره تسخیرکردن
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
reproducing دوباره تولیدکردن
replenishing دوباره پر کردن
reproduces دوباره تولیدکردن
recature دوباره تسخیرکردن
recoat دوباره اندودن
reproduce دوباره تولیدکردن
rework دوباره ورزیدن
reconstruction دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
refreshingly دوباره سازی
reworking دوباره ورزیدن
reworks دوباره ورزیدن
refreshes دوباره پر کردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
re edify دوباره ساختن
reedify دوباره ساختن
reelect دوباره گزیدن
reproduced دوباره تولیدکردن
reproductions تولید دوباره
reproduction تولید دوباره
double-check <idiom> دوباره چک کردن
rebirth تولد دوباره
recurring دوباره فاهرشونده
reworked دوباره ورزیدن
re establishment دوباره برقرارسازی
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com