Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
English
Persian
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
Search result with all words
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
mode
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
proper decimal fraction
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
terminating decimal
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
recurring decimal
اعشاری مکرر
[ریاضی]
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
Other Matches
mantissa
رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
noisy mode
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
decimal file system
سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
decimals
اعشاری
mantissa
اعشاری
decimal
اعشاری
denary
ده ده اعشاری)
decimal point
ممیز اعشاری
common logarithm
لگاریتم اعشاری
decimal function
کسر اعشاری
decimal fraction
کسر اعشاری
decimal digit
رقم اعشاری
decimal balance
ترازوی اعشاری
decimal points
ممیز اعشاری
repeating decimal
اعشاری مکرر
decimal number
عدد اعشاری
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
decimalist
طرفدارسلسله اعشاری درپول
zone decimal
دسته بندی اعشاری
fractional
مانیتن یک عدد اعشاری
decimal tab
جدول بندی اعشاری
decimal
رقم دهدهی اعشاری
decimals
رقم دهدهی اعشاری
decimal number system
سیستم اعداد اعشاری
decimals
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
fraction
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری
decimal
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
fractions
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
biased
ارزش توان در یک عدد اعشاری
gigaflop
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
mathematical notation
نشانه گذاری ریاضی
[ریاضی]
routine
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routines
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
normalize
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalizes
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalises
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalised
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
radix
نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
extended
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
noisy mode
رقم معمولا غیرصفر که هنگام نرمالسازی عدد اعشاری در صورت وجود اختلال به آن اضافه شود
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
binary coded decimal
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
fixed point notation =
نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
mathematical logic
منطق ریاضی
[ریاضی]
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
von neuman morgensterm utility index
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
float
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floats
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floated
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
biquinary notation
دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
limit
حد
[ریاضی]
slide rule
خط کش ریاضی
mathematical
ریاضی
inducing
ریاضی
induce
ریاضی
induced
ریاضی
slide rules
خط کش ریاضی
induces
ریاضی
uneven
<adj.>
فرد
[ریاضی]
secant line
خط قاطع
[ریاضی]
unlevel
<adj.>
فرد
[ریاضی]
proof
اثبات
[ریاضی]
secant line
خط متقاطع
[ریاضی]
rhombus
لوزی
[ریاضی]
number
رقم
[ریاضی]
equilateral quadrilateral
لوزی
[ریاضی]
odd
<adj.>
فرد
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
vertical
عمودی
[ریاضی]
series
سری
[ریاضی]
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
infinity
بی نهایت
[ریاضی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
term
عبارت
[ریاضی]
term
جمله
[ریاضی]
division
تقسیم
[ریاضی]
power
قوه
[ریاضی]
mathematical term
جمله
[ریاضی]
divergence
واگرایی
[ریاضی]
domain
گستره
[ریاضی]
vertex
رأس
[ریاضی]
sequence
دنباله
[ریاضی]
divergence
دیورژانس
[ریاضی]
sum of the terms of an infinite sequence
سری
[ریاضی]
product
[the result of multiplying]
حاصلضرب
[ریاضی]
calculus
[infinitesimal calculus]
حسابان
[ریاضی]
infinitesimal calculus
حسابان
[ریاضی]
deviations
انحرافات
[ریاضی]
minor
کهاد
[ریاضی]
face
طرف
[ریاضی]
math. least upper bound
[lub, LUB]
سوپریمم
[ریاضی]
volume
حجم
[ریاضی]
accruacy
صحت
[ریاضی]
partial quantity
زیرمجموعه
[ریاضی]
subset
زیرمجموعه
[ریاضی]
function
تابع
[ریاضی]
relationship
رابطه
[ریاضی]
gradient
شیو
[ریاضی]
Venn diagram
نمودار ون
[ریاضی]
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
range of doubt
گستره شک
[ریاضی]
pi
[π]
عدد پی
[ریاضی]
Venn's diagram
نمودار ون
[ریاضی]
gradient
گرادیان
[ریاضی]
set
مجموعه
[ریاضی]
radical
جذر
[ریاضی]
root
جذر
[ریاضی]
radical
ریشه
[ریاضی]
exponent
توان
[ریاضی]
root
ریشه
[ریاضی]
fractal
برخال
[ریاضی]
operator
عملگر
[ریاضی]
straight line
خط
[هندسه]
[ریاضی]
one-to-one correspondence
[bijection]
تناظر یک به یک
[ریاضی]
fractal
فراکتال
[ریاضی]
exponent
قوه
[ریاضی]
multiplication
ضرب
[ریاضی]
antiderivative
پادمشتق
[ریاضی]
calculus
حسابان
[ریاضی]
cube
مکعب
[ریاضی]
face
وجح
[ریاضی]
interval
بازه
[ریاضی]
to extract a root
جذرگرفتن
[ریاضی]
determinant
دترمینان
[ریاضی]
matrix
ماتریس
[ریاضی]
range
دامنه
[ریاضی]
interval
فاصله
[ریاضی]
mapping
نگاشت
[ریاضی]
equation
هموگش
[ریاضی]
equation
هم چندی
[ریاضی]
transformation
نگاشت
[ریاضی]
field
[algebraic structure]
میدان
[ریاضی]
equation
معادله
[ریاضی]
mathematician
ریاضی دان
analysis
انالیز ریاضی
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
polynomial
چندجمله ای
[ریاضی]
map
ترانگاشت
[ریاضی]
mapping
ترانگاشت
[ریاضی]
transformation
ترانگاشت
[ریاضی]
equation solving
حل معادله
[ریاضی]
mathematicians
ریاضی دان
formulation
بیان ریاضی
arithmetic
افماریک
[ریاضی]
algorism
[rare]
حساب
[ریاضی]
arithmetic
حساب
[ریاضی]
generalized function
توزیع
[ریاضی]
Distribution
توزیع
[ریاضی]
arithmetic operation
عمل ریاضی
algorism
[rare]
افماریک
[ریاضی]
map
بازنمایی
[ریاضی]
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
digit
رقم
[ریاضی]
digit
عدد
[ریاضی]
mathematically
بقانون ریاضی
mapping
بازنمایی
[ریاضی]
facing
علائم ریاضی
Symmetry
تقارن
[ریاضی]
Symmetry
همامونی
[ریاضی]
mathematics
علوم ریاضی
norm
نرم
[ریاضی]
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
permutation
جایگشت
[ریاضی]
facings
علائم ریاضی
manifold
چندگونا
[ریاضی]
logic
منطق ریاضی
logic
زبان ریاضی
manifold
منیفولد
[ریاضی]
manifold
خمینه
[ریاضی]
sector
خط کش ریاضی ناحیه
sectors
خط کش ریاضی ناحیه
integral
انتگرال
[ریاضی]
map
نگاشت
[ریاضی]
mathematicl model
الگوی ریاضی
mathematical psychology
روانشناسی ریاضی
mathematical probability
احتمال ریاضی
mathematical model
مدل ریاضی
mathematical model
الگوی ریاضی
mathematical mode
مدل ریاضی
mathematical logic
منطق ریاضی
mathematical expectation
امید ریاضی
cosecant
[csc]
کسکانت
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com