Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
Other Matches
fuel tank vent
هواکش تانک سوخت
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
workgroup
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
metal deactivator
مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
gaps
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
dopant
مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
gap
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
loading for contingencies
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
retrofit
وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
augend
عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
addressing
. که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
on
فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
bacteriologist
متخصص شناسایی انواع باکتریها
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
moment of truth
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moments of truth
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
shelving
موادیکه از ان تاقچه میسازند شیب
math
CI مخصوص که به سیستم اضافه میشود تا توابع ریاضی را سریع تر از CPU استاندارد انجام دهد
maths
CI مخصوص که به سیستم اضافه میشود تا توابع ریاضی را سریع تر از CPU استاندارد انجام دهد
whitcomb body
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
enacting clauses
موادیکه مقر رات تازه دربرداشته باشد
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
graphics
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
overtime
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
stack
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
modes
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
reservoirs
تانک
antitank
ضد تانک
antiarmor
ضد تانک
tank
تانک
anti-tank
ضد تانک
panzer
تانک
tankers
تانک
tanker
تانک
bazookas
ضد تانک
bazooka
ضد تانک
reservoir
تانک
water tower
تانک اب
water towers
تانک اب
intermediate frequency tank circuit
مدار تانک
tank destroyer
توپ ضد تانک
drop tank
تانک موقت
stalled tank
تانک ایستاده
amphibious tank
تانک اب خاکی
main battle tank
تانک اصلی
antitank artillery
توپخانه ضد تانک
flail tank
تانک ضد مین
tank deck
شاسی تانک
caterpillar tracks
وسائلنقلیهسنگینمثل"تانک"
antitank obstacle
مانع ضد تانک
bulkheads
دهلیزداخلی دهلیز تانک
deck
سکوی جلوی تانک
bulkhead
دهلیزداخلی دهلیز تانک
landing craft tank
ناو تانک پیاده کن
tankage
گنجایش تانک یا مخزن
decked
سکوی جلوی تانک
stalled tank
تانک از کار افتاده
hull defilade
سنگر گرفتن تانک
armor group
گروه زره تانک
antitank launcher
موشک انداز ضد تانک
cupolas
برجک فرماندهی تانک
control vehicle
تانک نافم حرکت
skirting armor
زره دامنه تانک
track tension
تنظیم شنی تانک
turret
برجک توپ یا تانک
decks
سکوی جلوی تانک
turrets
برجک توپ یا تانک
cupola
برجک فرماندهی تانک
flail tank
تانک غلطک دار ضد مین
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
scorpion
نوعی تانک سبک شناسایی
high explosive antitank
گلوله سوختار شدید ضد تانک
scorpions
نوعی تانک سبک شناسایی
whippet
سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
whippets
سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
intercoms
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercom
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
entac
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
hull
بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
ullage
حجم بالای سطح مایع تانک
compass course
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
hulls
بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
scorpions
تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
haul defilade
قرار دادن قنداق تانک درپناه سنگر
main armament
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
scorpion
تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
knock down
زدن با تانک یا توپ هواپیما از کار انداختن
gunnery
توپچی گری تانک تیراندازی با توپ یاتفنگ
secondary armament
جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
hull down
قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
sprocket
دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
kill
کشتن
capturing
کشتن
captures
کشتن
kills
کشتن
misdo
کشتن
slake
کشتن
to send to glory
کشتن
to put to death
کشتن
obtund
کشتن
to put to the sword
کشتن
slaked
کشتن
extinguish
کشتن
smites
کشتن
assassinating
کشتن
knock off
کشتن
kill off
<idiom>
کشتن
capture
کشتن
slay
کشتن
slaying
کشتن
slays
کشتن
smite
کشتن
slakes
کشتن
killings
کشتن
extinguishes
کشتن
to do to dcath
کشتن
extinguishing
کشتن
assassinate
کشتن
assassinated
کشتن
killing
کشتن
assassinates
کشتن
smiting
کشتن
murder
کشتن
to crush to death
کشتن
administer
کشتن
administered
کشتن
administering
کشتن
administers
کشتن
dispatch
کشتن
to carry off
کشتن
dispatched
کشتن
murders
کشتن
flesher
کشتن
murdering
کشتن
to do for
کشتن
despatching
کشتن
murdered
کشتن
despatches
کشتن
despatched
کشتن
put to death
کشتن
benumb
کشتن
to put out of the way
کشتن
amortize
کشتن
burke
کشتن
dispatches
کشتن
doin
کشتن
integral tank
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
despatches
کشتن شتاب
slay
باخشونت کشتن
electrocute
بابرق کشتن
electrocuted
بابرق کشتن
slaying
باخشونت کشتن
electrocutes
بابرق کشتن
electrocuting
بابرق کشتن
casue to be killed
به کشتن دادن
despatched
کشتن شتاب
prolicide
کشتن اخلاف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com