Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
charge
عهده داری
charges
عهده داری
incumbency
عهده داری
Other Matches
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
statecraft
کشور داری ملک داری
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
responsibilities
عهده
undertaking
عهده
responsibility
عهده
on
عهده
affording
از عهده برامدن
afforded
از عهده برامدن
entrusted
عهده دار
copes
از عهده برامدن
undertaking
به عهده گرفتن
cope
از عهده برامدن
copings
از عهده برامدن
take out
از عهده برامدن
afford
از عهده برآمدن
acquit
از عهده برآمدن
affords
از عهده برامدن
take over
به عهده گرفتن
to be incapable
از عهده بر نیامدن
coped
از عهده برامدن
responsible
عهده دار
charges
عهده دارکردن
charge
عهده دارکردن
charged
عهده دار
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
guarantees
عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
be up to
به عهده کسی بودن
guaranteed
عهده دار شدن
guarantee
عهده دار شدن
drawn on
کشیده شدن عهده
sponsorship
عهده گیری اعانت
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
assumes
عهده دار شدن
assume
عهده دار شدن
draw
کشیده شدن عهده
stand
عهده دارشدن موقعیت
draws
کشیده شدن عهده
answer
جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
emprise
تقریر عهده دار شدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
draw on
عهده کسی برات کشیدن
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
answers
جواب دادن از عهده برامدن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
wet storage
تر داری
grittiness
شن داری
bigamy
دو زن داری
tensility
کش داری
blind man's buff
از من داری
cellarge
حق انبار داری
creaminess
خامه داری
continenece
خود داری
conchiferous
داری صدف
bean caper
پیرسن داری
blind mans buff
ازمن داری
bulkiness
تنه داری
bulkiness
جثه داری
bank protection
ساحل داری
trusteedhip
امانت داری
rhythmicity
نواخت داری
self restraint
خود داری
serrulation
دندانه داری
slaveholding
برده داری
spinosity
سیخ داری
stigmatism
خال داری
treasurership
خزانه داری
treasury general
خرانه داری کل
tresury general
خزانه داری کل
trusteeship
امانت داری
retenv
خود داری
pernoctation
شب زنده داری
patchiness
وصله داری
abstinence;or abstinency
خود داری
dry storage
خشک داری
fisk
خزانه داری
house work
خانه داری
household art
هنرخانه داری
lucubration
شب زنده داری
non commital
خود داری
notbility
خانه داری
viscosity
شیره داری
bursaries
خزانه داری
refusals
خود داری رد
thrift
خانه داری
fasting
روزه داری
vigil
شب زنده داری
housekeeping
خانه داری
quartermasters
سررشته داری
capitalism
سرمایه داری
Exchequer
خزانه داری
treasury
خزانه داری
altruism
همگونه داری
waked
شب زنده داری
communism
مردم داری
bursary
خزانه داری
sang froid
خود داری
wakes
شب زنده داری
slavery
برده داری
farming
مزرعه داری
wake
شب زنده داری
refusal
خود داری رد
tenancy
اجاره داری
tenancies
اجاره داری
night waking
شب زنده داری
tenure
اجاره داری
vigils
شب زنده داری
sang-froid
خود داری
angularity
زاویه داری
angulation
زاویه داری
anti capitalist
ضد سرمایه داری
vigilance
شب زنده داری
angularity
گوشه داری
menage
خانه داری
leasehold
اجاره داری
quartermaster
سررشته داری
wakefulness
شب زنده داری
leasing
اجاره داری
spatiality
فضا داری فضائیت
home economics
اقتصاد خانه داری
precapitalism
پیش از سرمایه داری
run the show
اختیار داری کردن
refrainment
خود داری اجتناب
capitalism
رژیم سرمایه داری
procurator general
کفیل خزانه داری
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
chamberlainship
پرده داری گنجوری
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
precapitalism
ماقبل سرمایه داری
to rule the roast
اختیار داری کردن
baby-sat
بچه داری کردن
baby sit
بچه داری کردن
keeps
حفافت امانت داری
to govern one's passions
خود داری کردن
refrains
خود داری کردن
refraining
خود داری کردن
refrained
خود داری کردن
refrain
خود داری کردن
baby-sit
بچه داری کردن
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
baby-sits
بچه داری کردن
to possess oneself
خود داری کردن
to keep house
خانه داری کردن
to keep shop
دکان داری کردن
keep
حفافت امانت داری
day nurseries
بچه داری در روز
bourgeoisie
سرمایه داری بورژوازی
day nursery
بچه داری در روز
baby-sitting
بچه داری کردن
How old are you?Whats your age?
چند سال داری ؟
nolle proseequi
خود داری از پی کرد
capitalist system
نظام سرمایه داری
advanced capitalism
سرمایه داری پیشرفته
wakes
شب زنده داری کردن
land tenure
اجاره داری زمین
holding
متصرفی اجاره داری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com