Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (2 milliseconds)
English
Persian
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
Other Matches
Profound remarks .
بیانات وگفته های پرمغز
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
dixit
گفته
doctrines
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
parol
گفته
dite
گفته
dicta
گفته
statement
گفته
sentence
گفته
sentences
گفته
saying
گفته
sentencing
گفته
statements
گفته
doctrine
گفته
sayings
گفته
so saying
اینرا گفته
missatement
گفته نادرست
laconism
گفته پر مغز
ipso dixit
گفته محض
ipsedixit
گفته محض
he is said to have fled
گفته اند
that was said above
که دربالا گفته شد
that was said above
که درفوق گفته شد
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
It is being said that ...
گفته می شود که ...
unsay
گفته نشدن
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
maxims
گفته اخلاقی
spoken
گفته شده
told
گفته شده
said
گفته شده
statements
گفته بیانیه
maxim
گفته اخلاقی
tag
گفته مبتذل
byword
گفته اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
statement
گفته بیانیه
tags
گفته مبتذل
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
it is truly said
راست گفته اند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
it is well said
خوب گفته اند
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
direct oration
گفته یا قول مستقیم
aforesid
پیش گفته شده
divers statements
گفته هایی چند
foregoning
پیش گفته شده
above said
بالا گفته شده
ipsedixit
خود او گفته است
ipso dixit
او خود گفته است
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
recant
گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
recants
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
dictums
گفته افهار نظر قضایی
dictum
گفته افهار نظر قضایی
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
counselling
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com