English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
fanner غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
Other Matches
winnower کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
myocardiograph اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
end gatherer کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
winnow بوجاری کردن
LSD رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
untenable اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
fanning بادبزن
fan بادبزن
fanned بادبزن
fans بادبزن
flabellum بادبزن
punka بادبزن اویخته
punka بادبزن سقفی
fan motor موتور بادبزن
fanned بادبزن ونتیلاتور
exhaust fan بادبزن مکنده
to brandish a fan بادبزن جنباندن
fan بادبزن ونتیلاتور
aspirator بادبزن هواکش
fans بادبزن ونتیلاتور
turboblower بادبزن توربینی
fanning بادبزن ونتیلاتور
commutator air blast بادبزن جابجاگر
fanfold paper کاغذ با تای به شکل بادبزن
turbofan دستگاه تهویه یا بادبزن متحرک بوسیله توربین
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
drencher اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
aeroscope اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
inhalator اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
mesh غربال
meshes غربال
screening, screenings غربال
screened غربال
bunt غربال
meshing غربال
jigger غربال
screener غربال چی
bar screen غربال
cribble غربال
harp غربال
screens غربال
screen غربال
riddles غربال
ethmoid غربال
riddle غربال
corer اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
dichroscope اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
turnspit اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
sieving غربال کردن
sieves غربال کردن
scalp الک غربال
sieve غربال کردن
scalps الک غربال
screening غربال زنی
gipsydom غربال بندی
gipsify غربال بندکردن
screen grid توری غربال
sieved غربال کردن
gipsyhood غربال بندی
thermal scanning غربال گرمایی
greyhounds غربال سیمی
riddles غربال کردن
riddle غربال کردن
winnow غربال کردن
greyhound غربال سیمی
eidograph اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
durometer اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
dioptometer اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
He carries water in asieve. <proverb> آب در غربال یمل مى کند.
sieves غربال الک کردن
coarse sieve غربال سوراخ درشت
griddle غربال سیمی کارگران
sieving غربال الک کردن
sieved غربال الک کردن
canvassed الک یا غربال کردن
griddles غربال سیمی کارگران
canvass الک یا غربال کردن
sieve غربال الک کردن
canvassing الک یا غربال کردن
canvasses الک یا غربال کردن
skiascope اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
gimbals اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
transmissions سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
transmission سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
greyhound در تاوه پختن غربال کردن
greyhounds در تاوه پختن غربال کردن
gipsyism غربال بندی اطواروحرکات کولی ها
respirator اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
gimmick اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmicks اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
swills اشغال
throw away اشغال
tot اشغال
tots اشغال
occupations اشغال
inhabitancy اشغال
swill اشغال
littered اشغال
litter اشغال
culch اشغال
cultch اشغال
sliver اشغال
slither اشغال
slithered اشغال
draff اشغال
slithering اشغال
slithers اشغال
litters اشغال
swilling اشغال
swilled اشغال
littering اشغال
trash اشغال
junk اشغال
wastes اشغال
waste اشغال
paltry اشغال
occuration اشغال
raff اشغال
riffraff اشغال
rubbish اشغال
kitchen stuff اشغال
trashed اشغال
trashes اشغال
trashing اشغال
dump اشغال
occupancy اشغال
paultry اشغال
refusing اشغال
refuses اشغال
pig's wash اشغال
refused اشغال
busying اشغال
busiest اشغال
busies اشغال
busied اشغال
busier اشغال
refuse اشغال
scrap اشغال
scrapped اشغال
busy اشغال
run-off اشغال
run-offs اشغال
garbage اشغال
soilage اشغال
offal اشغال
scraps اشغال
scrapping اشغال
occupation اشغال
run off اشغال
paged چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
destructive cursor نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
edited کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
scsi بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
controllers را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
faults برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
controller را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
faulted برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
critical error خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
Intel بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
Intel بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
slaving بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaved بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaves بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
million instructions per second اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
postbyte بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
dat درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
hard یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
sampler مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
hardest یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
optimize کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com