Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
gloaming
غروب تاریک و روشن
Other Matches
twilight
تاریک روشن
twilight
تاریک و روشن
nautical twilight
تاریک و روشن دریایی
dusk
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
night
غروب
nights
غروب
gloam
غروب
evenfall
غروب
evening
غروب
sundown
غروب
sunsets
غروب
sunset
غروب
second dog watch
پاس غروب
evening naval twilight
غروب دریایی
even fall
اول غروب
cockshut
غروب افتاب
vesper
ستاره غروب
to go down
غروب کردن
go down
غروب کردن
moonset
غروب ماه
westering
غروب کننده
visible setting
غروب مرئی
theoretical setting
غروب نظری
sunset
غروب آفتاب
sunsets
غروب افتاب
vesper
غروب نمازمغرب
dusk
هنگام غروب
the setting of the sun
غروب کردن خورشید
hesper
مظهرستاره غروب یازهره
acronical
فاهر شونده در غروب افولی
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight
روز روشن روشن کردن
illuminati
روشن ضمیران روشن فکران
daylit
روز روشن روشن کردن
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
the sun is near setting
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
airglow
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
pitch dark
تاریک
gloomy
تاریک
nubilous
تاریک
nighted
تاریک
dark
تاریک
subfuscous
تاریک
murk
تاریک
dusky
تاریک
caliginous
تاریک
lackluster
تاریک
darker
تاریک
darkest
تاریک
aphotic
تاریک
gloomiest
تاریک
gloomier
تاریک
dim
تاریک
dimmed
تاریک
dims
تاریک
stygian
تاریک
ambiguous
تاریک
illuminate
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
dark current
جریان تاریک
darkish
نسبتا تاریک
electrode dark current
جریان تاریک
duskish
اندکی تاریک
duskily
تاریک وار
darkle
تیره تاریک
dims
: کم نور تاریک
darkener
تاریک کننده
dark lines
خطوط تاریک
camera obscura
تاریک خانه
darken
تاریک شدن
cat eyed
تاریک بین
darken
تاریک کردن
cimmerian
فلمانی تاریک
darkening
تاریک شدن
darkening
تاریک کردن
darkens
تاریک شدن
overshadows
تاریک کردن
overshadowing
تاریک کردن
overshadowed
تاریک کردن
overshadow
تاریک کردن
darkens
تاریک کردن
alley way
کوچه تاریک
blind
تاریک ناپیدا
black holes
زندان تاریک
black hole
زندان تاریک
to grow dark
تاریک شدن
gloom
تاریک کردن
tenebrous
تاریک کننده
tenebrific
تاریک کننده
sombre
تاریک غم انگیز
blinds
تاریک ناپیدا
blinded
تاریک ناپیدا
obtenebrate
تاریک کردن
oubliette
حبس تاریک
twilit
تاریک وروشن
darkroom
تاریک خانه
darkrooms
تاریک خانه
umbra
نقطه تاریک
benighted
شب زده تاریک
dimmed
: کم نور تاریک
dusk
تاریک نمودن
dim
: کم نور تاریک
somber
تاریک غم انگیز
dusk
تاریک وروشن
obscurantism
تاریک اندیشی
tenebrific
تاریک وتیره
anode dark space
فضای تاریک اند
dimmest
تاریک تیره کردن
aphotic stratum
طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
لایه تاریک اقیانوس
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
dim
تاریک تیره کردن
dims
تاریک تیره کردن
dimmer
تاریک تیره کردن
sombrely
بطور تاریک یا افسرده
dimmed
تاریک تیره کردن
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
pitchy
قیرگون سیاه و تاریک
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
darken ship
تاریک کردن ناو
murkilly
بطور تاریک یا تیره
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
aston dark space
فضای تاریک استن
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
tenebrous
تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
becloud
با ابر پوشاندن تاریک کردن
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
explain
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
elucidate
روشن
cloudless
روشن
shrillest
روشن
moonlit
روشن
shriller
روشن
legible
روشن
shrill
روشن
explicit
<adj.>
روشن
sharp cut
روشن
perspicuous
<adj.>
روشن
notable
<adj.>
روشن
alight
روشن
alighted
روشن
alighting
روشن
alights
روشن
elucidated
روشن
elucidates
روشن
elucidating
روشن
on/off
روشن
fogless
روشن
eyebright
روشن
diaphanous
روشن
eidetic
روشن
clear-cut
روشن
furbisher
روشن گر
in a good light
روشن
litten
روشن
vivid
روشن
distinct
<adj.>
روشن
perspicuous
روشن
nitid
روشن
on
روشن
luculent
روشن
clear cut
روشن
lucid
روشن
sunnier
روشن
explicit
روشن
sets
روشن
brighter
روشن
definite
روشن
clearer
روشن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com