English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
Other Matches
fordless غیرقابل عبور
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
bloop عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
traversable قابل عبور
passable قابل عبور
fordable قابل عبور
as a warning to others برای عبرت دیگران
bridgeable قابل عبور یا پل زدن
impassable غیر قابل عبور
practicably بطور قابل عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> غیر قابل عبور
permeable قابل عبور دادن رطوبت
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
insurmountable فائق نیامدنی غیر قابل عبور
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
air-grating [پنجره مشبک برای عبور هوا]
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
indiscernible غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
laced valley [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
lancet [پنجره نوک تیز با روزنه ی باریک برای عبور نور]
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
individualized از دیگران جدا کردن
individualising از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
individualizing از دیگران جدا کردن
individualised از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
individualize از دیگران جدا کردن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
freezes ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
token bus network EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
marine aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
It is beyond me. برای من قابل درک نیست.
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
crossest عبور کردن
crosser عبور کردن
traverse عبور کردن
cross عبور کردن
traversed عبور کردن
pass عبور کردن
traversing عبور کردن
cruising عبور کردن
transit عبور کردن
traverses عبور کردن
overfly عبور کردن
passed عبور کردن
crosses عبور کردن
cruise عبور کردن
cruised عبور کردن
passes عبور کردن
cruises عبور کردن
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
traject از محلی عبور کردن
go گذشتن عبور کردن
cut عبور کردن گذاشتن
goes گذشتن عبور کردن
cuts عبور کردن گذاشتن
newsworthy قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
foreground که نتایج آن برای کاربر قابل دید است
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
throttling پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
stirrup pump تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
commonest سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
compilations ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilation ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
common سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
i/o که برای ورودی و خروجی داده به پردازنده قابل استفاده است
commoners سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
microwriter صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
modem مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
ranged عبور کردن مسطح کردن
traverse عبور کردن قطع کردن
traverses عبور کردن قطع کردن
range عبور کردن مسطح کردن
traversing عبور کردن قطع کردن
ranges عبور کردن مسطح کردن
traversed عبور کردن قطع کردن
overlay فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
adc وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
nitro مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
converter وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
overlays فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
convertor وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
Briefcase utility در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
overlaying فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
dial in modem مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
instruction کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
cards وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
analog وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
instructions کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
ferric oxide که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
analogue ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
analogues ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
ferrite که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
array ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com