Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
stopping sight distance
فاصله دید برای ایست
Other Matches
stopping sight distance
فاصله دید ایست
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
near collision
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
exchange zone
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
spans
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspective
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspectives
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
span
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
vacation sittings
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
bridged
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
whoa
ایست
stopping
ایست
stoppage
ایست
stoppages
ایست
standstill
ایست
stop
ایست
perisystole
ایست دل
cessation
ایست
stops
ایست
stopped
ایست
halts
ایست
standstil
ایست
holds
ایست
stand
ایست
time out
ایست
avast
ایست
limit stop
حد ایست
hold
ایست
halt
ایست
flag stop
ایست
breathing space
ایست
stayed
ایست
halted
ایست
stay
ایست
silences
ایست بی حرکت
silencing
ایست بی حرکت
statics
ایست شناسی
caesura
وقفه ایست
closes
ایست توقف
closest
ایست توقف
at pause
در حال ایست
silenced
ایست بی حرکت
pausal
ایست دار
unceasing
ایست ناپذیر
it is a thankless task
کاربیهوده ایست
stop element
عنصر ایست
interval
ایست وقفه
suspension
ایست تعلیق
close
ایست توقف
fixism
ایست گرایی
silence
ایست بی حرکت
nodal point
نقطه ایست
truce
جنگ ایست
ceases
ایست توقف
dynamic stop
ایست پویا
ceasing
ایست توقف
hold water
قایق ایست
holds
ایست نگهداری
periods
نوبت ایست
haemostasis
ایست خون
truces
جنگ ایست
period
نوبت ایست
ceased
ایست توقف
whoa
ایست دادن
suspensions
ایست تعلیق
closer
ایست توقف
hold
ایست نگهداری
cease
ایست توقف
haemostasia
ایست خون
to make a pause
ایست کردن
to make a stop
ایست کردن
to put to a pause
بحال ایست دراوردن
what kind of a bird is that ?
چه قسم پرنده ایست
halts
سکته ایست کردن
haemostatic
وابسته به ایست خون
halted
سکته ایست کردن
he has a loose conduct
ادم هرزه ایست
he is a prodigy of learning
اعجوبه ایست در دانش
total stopping distance
طول ایست کامل
fetch up
بحال ایست درامدن
interlude
ایست میان دو پرده
interludes
ایست میان دو پرده
stop bit
ذرهء ایست نما
to be under ane
در حال ایست بودن
to heave to
بحالت ایست دراوردن
hockey stop
نوعی ایست ناگهانی
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
avast
ایست توقف کنید
stop bit
بیت ایست نما
halt
سکته ایست کردن
to come
بحال ایست درامدن
the train runs without a stop
قطار بدون ایست
ease all
درکرجی رانی ایست
torpidity
حالت سستی ایست
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
hyphen
نشان اتصال ایست درسخن
the child is a wonder
این بچه عجوبه ایست
hyphens
نشان اتصال ایست درسخن
patience is a virtue
شکیبائی خوی پسندیده ایست
to taxi to a standstill
حرکت آخر تا به ایست رسیدن
[هواپیما]
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
menopause
بند امدن قاعدگی ایست طمث
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nowel
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
appropriation
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
practician
کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to pause upon a word
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
ranges
فاصله
gaps
فاصله
discontinuance
فاصله
en dash
خط فاصله ان
em dash
خط فاصله ام
ranged
فاصله
hiatus
فاصله
unremittingly
بی فاصله
gap
فاصله
blank character
فاصله
tele
فاصله
range
فاصله
blank
فاصله
spaces
فاصله
intermezzo
فاصله
intermittence
فاصله
length
فاصله
interregnums
فاصله
distances
فاصله
lengths
فاصله
head space
فاصله سر
spaces
جا فاصله
blankest
فاصله
equidistant
هم فاصله
space
جا فاصله
interregna
فاصله
single space
تک فاصله تو هم
per saltum
بی فاصله
space
فاصله
interregnum
فاصله
space bar
فاصله زن
spacing
فاصله
diastema
فاصله
interval
فاصله
distance
فاصله
clearance
فاصله
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
known distance
فاصله معلوم
span
فاصله معین
spacing
فاصله بندی
head space
فاصله سر تیربار
space
فاصله گذاشتن
spanned
فاصله معین
clearance
فاصله باز
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com