Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
inlet
فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlets
فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
Other Matches
inlet port
دریچه ورودی
intake port
دریچه ورودی
dimples
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
valvula
دریچه کوچک
valvule
دریچه یاسرپوش کوچک
tubulure
دریچه کوچک لولهای
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
routinely
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routine
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routines
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
mouse
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
and gate
دریچه و دریچه ضرب منطقی
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
dip
فرورفتگی
craters
فرورفتگی
fossa
فرورفتگی
pocket
فرورفتگی
sinking
فرورفتگی
howe
فرورفتگی
downthrow
فرورفتگی
immersion
فرورفتگی
dips
فرورفتگی
crater
فرورفتگی
pockets
فرورفتگی
fovea
فرورفتگی
hash
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
dents
فرورفتگی در اثرضربه
concavity
تقعر فرورفتگی
dimply
دارای فرورفتگی
denting
فرورفتگی در اثرضربه
dented
فرورفتگی در اثرضربه
bay
فرورفتگی دیوار
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
emboly
درهم فرورفتگی
fossa
حفره فرورفتگی
dent
فرورفتگی در اثرضربه
arctic basin
فرورفتگی قطبین زمین
corrosion pit
فرورفتگی در اثر خوردگی
crater
دهانه اتشفشان فرورفتگی
craters
دهانه اتشفشان فرورفتگی
notches
چوبخط زدن فرورفتگی
notch
چوبخط زدن فرورفتگی
umbilicus
فرورفتگی ناف مانند
dinge
فرورفتگی سطح گودکردن
hosel
فرورفتگی سر چوب گلف
graben
فرورفتگی در پوسته زمین
sand trap
فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
dac
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
inputted
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
approach channel
کانال ورودی- نهر ورودی
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
punctures
رخنه
punctured
رخنه
puncture
رخنه
leakages
رخنه
influxes
رخنه
influx
رخنه
gaps
رخنه
puncturing
رخنه
leakage
رخنه
chinking
رخنه
penetration
رخنه
cracks
رخنه
leak
رخنه
leaked
رخنه
breached
رخنه
leaks
رخنه
flaws
رخنه
flaw
رخنه
breaches
رخنه
crack
رخنه
breach
رخنه
leakiness
رخنه
break through
رخنه
chink
رخنه
chinked
رخنه
chinks
رخنه
gap
رخنه
chasm
رخنه
chasms
رخنه
flux valve
دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
breaches
رخنه کردن در
insinuation
رخنه یابی
breached
رخنه کردن در
breach
رخنه کردن در
to drive a wedding into
رخنه کردن در
penetrate
رخنه کردن
penetrated
رخنه کردن
gapped
رخنه دار
penetrates
رخنه کردن
penetration
رخنه کردن
sta
بی رخنه بی منفذ
staunch stanch
بی شائبه بی رخنه
infiltration
رخنه کردن
to fret a passage
رخنه کردن
leaky
رخنه دار
penetrable
رخنه پذیر
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
poops
از عقب رخنه کردن
poop
از عقب رخنه کردن
to spring a leaguer
رخنه پیدا کردن
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
crevasses
شکاف زدن رخنه کردن
crevasse
شکاف زدن رخنه کردن
pierces
رخنه کردن فرو رفتن
pierce
رخنه کردن فرو رفتن
transpired
فاش شدن رخنه کردن
transpiring
فاش شدن رخنه کردن
transpires
فاش شدن رخنه کردن
transpire
فاش شدن رخنه کردن
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
analogue
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
penetration aids
وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
transpirable
قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
gap marker
علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input
توان ورودی ورودی
inputted
توان ورودی ورودی
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
groove
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
grooves
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
brinell hardness
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
ventil
دریچه
vent
دریچه
valvate
دریچه
hatch
دریچه
gates
دریچه
hatched
دریچه
sluice
دریچه سد
hatches
دریچه
manholes
دریچه تک رو
sluices
دریچه سد
manhole
دریچه تک رو
sluiced
دریچه سد
gate
دریچه
vented
دریچه
venting
دریچه
trap
دریچه
or gate
دریچه یا
valves
دریچه
or gate
دریچه OR
valve
دریچه
snifting valve
دریچه
slackers
دریچه
slacker
دریچه
and gate
دریچه و
vents
دریچه
loop
دریچه
looped
دریچه
valveless
بی دریچه
loops
دریچه
scuttling
دریچه
plungers
بی دریچه
lidless
بی دریچه
not gate
دریچه نا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com