Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
poke
فشار با نوک انگشت حرکت
poked
فشار با نوک انگشت حرکت
pokes
فشار با نوک انگشت حرکت
poking
فشار با نوک انگشت حرکت
Other Matches
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
slide chasse
حرکت با یک پا بجلو و فشار
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
rammed
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
ram
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
digits
انگشت
dactyl
انگشت
adactylous
بی انگشت
fingers
انگشت
finger
انگشت
monodactylous
تک انگشت
digit
انگشت
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
sawison keut
نوک دو انگشت
agnail
میخچهء پا یا انگشت پا
ring fingers
انگشت انگشتر
ring finger
انگشت انگشتر
rule of thumb
حساب انگشت
digitate
انگشت دار
soleprint
انگشت نگاری از پا
dactylagraphy
انگشت نگاری
dactylitis
اماس انگشت
dactyloscopy
انگشت نگاری
pinky
انگشت کوچک
digitiform
انگشت مانند
pinkie
انگشت کوچک
soon koot
نوک انگشت
potentilla
پنج انگشت
syndacty
چسبیده انگشت
finger print
اثر انگشت
finger mark
اثر انگشت
finger painting
نقاشی با انگشت
fingertips
نوک انگشت
fingertip
نوک انگشت
toenail
ناخن انگشت پا
toenails
ناخن انگشت پا
fingerprints
اثر انگشت
five finger
پنج انگشت
the little finger
انگشت کهین
the middle finger
انگشت میانه
knuckle
بند انگشت
knuckles
بند انگشت
conspicuous
انگشت نما
finger
انگشت زدن
fingers
انگشت زدن
fingered
انگشت دار
gazing stock
انگشت نما
fingered
انگشت مانند
to become a byword
انگشت نماشدن
index finger
انگشت نشان
index fingers
انگشت نشان
the ring finger
انگشت حلقه
fingerprinting
اثر انگشت
forefingers
انگشت نشان
forefinger
انگشت شهادت
little fingers
انگشت کوچک
forefinger
انگشت نشان
phalange
بند انگشت
notoriety
انگشت نمایی
medius
انگشت میان
medius
انگشت وسطی
egregious
انگشت نما
middle finger
انگشت میان
forefingers
انگشت شهادت
the first or index finger
انگشت نشان
cinquefoil
پنج انگشت
cinqfoil
پنج انگشت
fingerprinted
اثر انگشت
marplot
انگشت به شیر زن
fingerprint
اثر انگشت
fingering
استفاده از انگشت
the first or index finger
انگشت شهادت
pollex
انگشت شست
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
finger play
استفاده از انگشت درشمشیربازی
phalange
استخوان انگشت یاپنجه
finger mark
با انگشت چرک کردن
finger glass
فرف انگشت شوئی
index
نمودار انگشت سبابه
indexed
نمودار انگشت سبابه
indexes
نمودار انگشت سبابه
the little finger
انگشت کوچک کلنج
finger print department
اداره انگشت نگاری
finger tapping
ضربه زنی با انگشت
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
knucklebone
استخوان بند انگشت
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
phalanges
استخوان انگشت گروه
proverbialize
انگشت نما کردن
finger thumb opposition
تقابل شست و انگشت
nose-picking
انگشت کردن در بینی
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
notoriously
بطور انگشت نما
to run over
تند انگشت گذاشتن
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
pinkie
انگشت کوچک دست
little finger
انگشت کوچک دست
To finger something.
به چیزی انگشت زدن
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
flagrant
انگشت نما رسوا
pettitoes
چیز بی ارزش انگشت پا
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
jam
گرفتن شکاف کوه با انگشت
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
pizzicato
با ضرب نوک انگشت یاناخن
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
jammed
گرفتن شکاف کوه با انگشت
to make an e. of oneself
خود را انگشت نما کردن
toe
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
lumbrical
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
jams
گرفتن شکاف کوه با انگشت
toes
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
To be conspicuous.
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com