Total search result: 203 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
space |
فضای خالی بین حروف یا خط ها |
spaces |
فضای خالی بین حروف یا خط ها |
|
|
Search result with all words |
|
spacing |
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده |
Other Matches |
|
space |
فضای خالی |
free space |
فضای خالی |
lacuna |
فضای خالی |
vacuity |
فضای خالی |
cavity |
فضای خالی |
void |
فضای خالی |
cavities |
فضای خالی |
spaces |
فضای خالی |
bad break |
فضای خالی |
blankest |
سفید فضای خالی |
blank |
سفید فضای خالی |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
air-hole |
[تهویه فضای خالی سرداب] |
bossing |
[فضای خالی زیر پنجره] |
hyphenated |
نوشته شده با فضای خالی |
clearance |
هوا فضای خالی فاصله |
spaces |
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند |
space |
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند |
mark |
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی |
marks |
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی |
double vault |
[دو طاق با فضای خالی بین آنها] |
pitch |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
pitches |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
margins |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
margin |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
quadding |
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط |
code |
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد |
cpi |
تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد |
dense index |
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد |
free |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
freed |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
freeing |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
frees |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
gutter |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |
broken stowage |
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی |
empties |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
gutters |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |
empty |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
ante-choir |
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا] |
void |
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری |
emptiest |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
emptier |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
gap |
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی |
emptied |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
gaps |
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی |
string |
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی |
linear |
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد |
list |
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد |
fills |
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند |
fill |
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند |
weaving shed |
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.] |
proportional spacing |
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد. |
justifies |
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود |
justifying |
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود |
justify |
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود |
space |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
spaces |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
Huffman code |
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند |
right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
kerning |
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها |
zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
counter shed |
پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.] |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
formed |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
forms |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
form |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
block letter |
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر |
self- |
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
separated |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
separates |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
separate |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
blankest |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
blank |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
inferior figures |
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند. |
shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
normalising |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalize |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalised |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalises |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
monotype |
ماشین حروف ریزی و حروف چینی |
normalizes |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
graphics |
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند |
users |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
user |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
type |
حروف چاپی حروف چاپ |
case |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
cases |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
typed |
حروف چاپی حروف چاپ |
types |
حروف چاپی حروف چاپ |
vacancy |
محل خالی جای خالی |
vacancies |
محل خالی جای خالی |
non destructive cursor |
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند |
shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
spoonerism |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
manspace |
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی |
NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
italic |
حروف یک وری حروف کج |
bin storage space |
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز |
syllabary |
حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی |
aerospace projection operations |
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی |
hollow dam |
سد تو خالی |
devoid |
خالی از |
empties |
خالی |
emptier |
خالی |
blank cell |
سل خالی |
emptiest |
خالی |
vacant |
خالی |
toom |
: خالی |
destitute |
خالی |
unoccupied |
خالی |
indigent |
خالی |
tenantless |
خالی |
empty |
خالی |
emptied |
خالی |
forspent |
خالی |
light-weight |
سر خالی |
void |
خالی |
devoid |
خالی |
bare |
خالی |
blank |
خالی |
inane |
خالی |
sunken |
خالی |
barren |
خالی |
vacuous |
خالی |
windy |
خالی |
frothy <adj.> |
تو خالی |
underweight |
سر خالی |
phantom <adj.> |
تو خالی |
vacuous |
خالی |
stilted <adj.> |
تو خالی |
arid |
خالی |
mask |
پوشاندن فضای |
phase space |
فضای فازی |
hollow space |
فضای توخالی |
vacuum |
فضای تهی |
psychological space |
فضای روانی |
covered space |
فضای پوشیده |
airspace |
فضای هوایی |
gross space |
فضای کلی |
masks |
پوشاندن فضای |
eucleadian space |
فضای اقلیدسی |
out of doors |
فضای ازاد |
reflector space |
فضای بازتابی |
vacuumed |
فضای تهی |
vacuuming |
فضای تهی |
phase space |
فضای فاز |
cellarage |
فضای زیرزمین |
coordination sphere |
فضای کوئوردیناسیون |
opens |
فضای باز |
out of door |
فضای ازاد |
open area |
فضای ازاد |
expanses |
فضای زیاد |
expanse |
فضای زیاد |
subspace |
فضای فرعی |
open |
فضای باز |
biosphere |
فضای زیست |
vacuums |
فضای تهی |
image space |
فضای تصویر |
campus |
فضای باز |
cavity |
فضای مجوف |
acceleration space |
فضای شتاب |
aerospace |
فضای ماوراء جو |
aerospace |
فضای هوایی |
floorage |
فضای صحن |
floor space |
فضای اشکوب |
cavities |
فضای مجوف |
boot |
فضای ترانک |
danger space |
فضای خطرناک |
dead space |
فضای راکد |
work space |
فضای دایر |
dead space |
فضای مرده |
fornix |
فضای مجوف |
deep space |
فضای سه بعدی |
opened |
فضای باز |
campuses |
فضای باز |
free space |
فضای ازاد |
cylinder capacity |
فضای سیلندر |
workspace |
فضای کاری |
covered space |
فضای سر پوشیده |
lebensraum |
فضای حیاتی |
atmospheric environement |
فضای جوی |
clearance |
فضای بازی |
life space |
فضای زیست |
clearance |
فضای بیکار |
letter shift |
مبدله حروف |
liquid consonants |
حروف نرم |
dead type |
حروف پخشی |
letters shift ltrs |
مبدله حروف |