English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mouldable قالب بردار
Other Matches
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
arrow بردار
equivocatory اب بردار
vector بردار
resultant بردار
arrows بردار
dope vector بردار
vectors بردار
treader گام بردار
component مولفه بردار
components مولفه بردار
taxable مالیات بردار
harvestman خرمن بردار
interrupt vector بردار وقفه
vectors حامل بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
swindlers کلاه بردار
photographer عکس بردار
photographers عکس بردار
weight lifter وزنه بردار
wave vector بردار موج
ascribing رونویس بردار
voltage vector بردار ولتاژ
vectorial حامل بردار
ascribes رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
ascribe رونویس بردار
swindler کلاه بردار
forfoitable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
vector حامل بردار
state vector بردار حلات
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حالت
dutiable گمرک بردار
exponible توضیح بردار
field vector بردار میدان
tollable باج بردار
finable جریمه بردار
force بردار نیرو
forces بردار نیرو
forcing بردار نیرو
treatable تعلیم بردار
light vector بردار نور
curled حلقه بردار
participable شرکت بردار
curls حلقه بردار
curl حلقه بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
benefic بهره بردار
polar vector بردار قطبی
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
patchable وصله بردار
code vector بردار رمز
radius vector بردار شعاعی
lifter وزنه بردار
surveyors نقشه بردار
surveyor نقشه بردار
subsumption فرمان بردار
lift vector بردار برا
topographer نقشه بردار
ratable نرخ بردار
liner velocity بردار سرعت
axial vector بردار محوری
customable گمرک بردار
fraudulent کلاه بردار
numerale شماره بردار
discountable تخفیف بردار
submission فرمان بردار
magnetic vector بردار مغناطیسی
stainable زنگ بردار
circulation of a vector چرخه بردار
postponement فرمان بردار
normal vector بردار قائم
disciplinable نظم بردار
suborder فرمان بردار
burgers vector بردار برگرز
hypotaxis فرمان بردار
bilable ضمانت بردار
rateable نرخ بردار
active تنزل بردار
subordination فرمان بردار
damageable غرامت بردار
land surveyor نقشه بردار
normal vector بردار عمود
core barrel لوله نمونه بردار
beneficiaries بهره بردار ذیحق
beneficiary بهره بردار ذیحق
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
X coordinate مختصات بردار افقی
basis vector بردار پایه [ریاضی]
y axis بردار عمودی گراف
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
velocity بردار سرعت [فیزیک]
docile تعلیم بردار مطیع
Y coordinate مختصات بردار عمودی
x axis بردار افقی گراف
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
position vector بردار مکان [ریاضی]
he was proof against harm اسیب بردار نبود
cracky ترک بردار زودشکن
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
core drill مته نمونه بردار
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
freestone سنگ تراش بردار
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
dope vector بردار خصیصه نما
position بردار مکان [ریاضی]
rodman کمک نقشه بردار
location vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
crook ادم قلابی کلاه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
matrix قالب
sizes قالب
moulding قالب
moulds قالب
spectrum قالب
laster قالب گر
carcass قالب
matrixes قالب
models قالب
modelled قالب
model قالب
modeled قالب
split line خط قالب
kata قالب
laster قالب کن
molds قالب
molded قالب
templates قالب
template قالب
shapes قالب
cell format قالب سل
moulded قالب
matter قالب
mattered قالب
mattering قالب
matters قالب
mould قالب
shape قالب
mandrel or dril قالب
moulder قالب گر
mold قالب
swage قالب
cluster قالب
forme قالب
blocked سد قالب
die قالب
blocks سد قالب
cluster bomb قالب
carcasses قالب
clusters قالب
carcases قالب
standards قالب
standard قالب
green sand mold قالب تر
size قالب
fitted قالب
matrix or matrices قالب
cake قالب
burner frame قالب
close-fitting قالب تن
ingot قالب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com