English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
Other Matches
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
cartopper قایق کوچک قابل حمل روی اتومبیل
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
renovation تجدید قطعات کردن
assemble سوار کردن قطعات
assembled سوار کردن قطعات
rebuilds نوسازی کردن قطعات
assembles سوار کردن قطعات
rebuild نوسازی کردن قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage پیاده کردن کامل قطعات
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
match mark جفتن و جور کردن قطعات
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
quadrat به قطعات مستطیل تقسیم کردن
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
parcel به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
carburizing گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
rig in باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat قایق رانی کردن
broach سوراخ کردن قایق
broached سوراخ کردن قایق
boats قایق رانی کردن
capsize واژگون کردن قایق
barges با قایق حمل کردن
swamp غرق کردن قایق
capsizing واژگون کردن قایق
broaching سوراخ کردن قایق
capsizes واژگون کردن قایق
barged با قایق حمل کردن
barge با قایق حمل کردن
broaches سوراخ کردن قایق
swamps غرق کردن قایق
swamped غرق کردن قایق
swamping غرق کردن قایق
capsized واژگون کردن قایق
bail عمل خارج کردن اب قایق
scow با قایق چهارگوش حمل کردن
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
cast off باز کردن طناب قایق
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
smithereens قطعات
web stiffeners قطعات تقویتی
parts list لیست قطعات
trilcgy یا قطعات سه گانه
bill of material صورت قطعات
shatters قطعات شکسته
staff section قطعات سمبه
parts قطعات یدکی
chosen fragments قطعات منتخبه
cable accessory قطعات کابل
chosen fragments قطعات گزیده
flinders قطعات شکسته
common items قطعات عمومی
chrestomathy قطعات منتخب
chrestomathy قطعات برگزیده
main members قطعات اصلی
common parts قطعات عمومی
common hardware قطعات عمومی
parts list فهرست قطعات
spare parts قطعات یدکی
shell fragments قطعات گلوله
repair parts قطعات یدکی
table of replaceable partes فهرست قطعات
end product مجموعه قطعات
parts peculiar قطعات اختصاصی
analecta قطعات ادبی
component drawing رسم قطعات
shatter قطعات شکسته
parts peculiar قطعات مخصوص
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
investment castings قطعات ریخته گی بسته
fragmenting قطعات متلاشی خردکردن
common parts قطعات یدکی عمومی
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
analects قطعات ادبی منتخبات
authorized parts list لیست قطعات مجاز
bitty متشکل از قطعات ریز
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
fragments قطعات متلاشی خردکردن
fragment قطعات متلاشی خردکردن
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
nomenclature نام گذاری قطعات
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
object assembly test ازمون الحاق قطعات
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
weldment قطعات بهم جوش خورده
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
phrasing ترتیب بندی قطعات موسیقی
wiggly block test ازمون قطعات موج دار
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
shards شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
blocky پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
shard شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
bosses ناف روی قطعات ریختگی قوز
disassembly عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
bossing ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossed ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboards قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
beef cuts قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
clapboard قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
scooters روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
backlash خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
dice طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dicing طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dices طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
erectable قابل راست کردن یا بنا کردن
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
tessera قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com