Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
locknut
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
Other Matches
palnut
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
axis
مهره دوم گردن مهره محوری
phillips nut
مهره یا سوراخ صلیبی مهره فیلیپس
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
vertebrate
مهره
vertebra
مهره
bead
مهره
invertebrate
بی مهره
vertebrates
مهره
nut
مهره
hot press
مهره
spineless
بی مهره
die
مهره
jetton
مهره
spondyl
مهره
burnisher
مهره
burnishing stone
مهره
screw nut
مهره
invertebral
بی مهره
weld bead
مهره جوش
vertebrae
مهره ها
beading
مهره مهره
to take eggs for money
خر مهره
beadings
مهره مهره
screw bolt
مهره
beads
مهره
slotted round nut
مهره شیاردار
bead maker
مهره ساز
vertebrate
استخوانهای مهره
castellated nut
مهره ریخته گی
taw
مهره بازی
fly nut
مهره خروسکی
spanners
مهره پیچ
bead
مهره فتیله
nut
اجیل مهره
beady
مهره دار
calender
مهره کشیدن
spanners
مهره گشا
spina bifida
مهره ترک
castle nut
مهره چاکدار
vertebrate
مهره دار
diesinking
مهره ساز
knurled nut
مهره اج دار
diamond knurled nut
مهره اج دار
vertebration
مهره بندی
vertebrata
مهره داران
vertebral column
ستون مهره
vertebral
استخوانهای مهره
vertebral
مهره فقره
bead
مهره ساختن
crown of arch
مهره طاق
beads
مهره فتیله
spinal column
ستون مهره ها
spinal columns
ستون مهره ها
beads
مهره ساختن
conduit coupling
مهره ماسوره
sleeves
مهره ماسوره
centrum
جسم مهره
vertebrates
استخوانهای مهره
vertebrates
مهره دار
acantha
مهره پشت
nuts and bolts
پیچ و مهره
field bolt
پیچ و مهره
polishing stone
سنگ مهره
driving sleeve
مهره ماسوره
thimblerigger
مهره باز
union
مهره ماسوره
unions
مهره ماسوره
check nut
مهره چاکدار
sleeve
مهره ماسوره
chess man
مهره شطرنج
spiny
مهره مانند
bolt and nut
پیچ و مهره
joint
مهره اتصال
chessman
مهره شطرنج
chessmen
مهره شطرنج
lock nut
مهره قفلی
lumbar
در مهره پشت
nut and union
مهره ماسوره
gloss
مهره کشیدن
blind nut
مهره کور
glazes
مهره برق
pieces
مهره شطرنج
vertebra
استخوانهای مهره
pieces
مهره پارچه
piece
مهره شطرنج
piece
مهره پارچه
hot press
مهره کشیدن
bolts and nuts
پیچ و مهره
glaze
مهره برق
burnishing
مهره زدن
invertebrata
جانوران بی مهره
spanner
مهره پیچ
man
مهره شطرنج
lumbar
مهره کمر
spanner
مهره گشا
spinose
مهره مانند
spinescent
مهره دار
nut thread
پیچ مهره
mans
مهره شطرنج
locknut
مهره پشت بند
condyloid
مانند مهره استخوان
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
touch move
لمس مهره شطرنج
check nut
مهره پشت گیر
lock nut
مهره پشت گیر
thumb nut
مهره گوشی دار
joint bolt
پیچ و مهره اتصالی
ringbolt
مهره حلقه دار
wheel nut spanner
اچار مهره چرخ
block counting test
ازمون مهره شماری
eye bolt
مهره چشمی دار
thumb nut
مهره بال دار
wing nut
مهره گوشه دار
check lock
مهره پشت گیر
satined paper
گاغذ مهره کشیده
countersink nut
مهره خزینه دار
turnbuckle
مهره رزوه دار
radiator union
پیچ و مهره رادیاتور
cap nut
مهره کلاهک دار
bead
دانه تسبیحی مهره
slotted round nut
مهره چاک دار
intervertebral
بین مهره داران
cross hole nut
مهره با سوراخ عرضی
spanners
مهره گشا بست
spanner
مهره گشا بست
intervertebral
واقع در میان مهره ها
over worked man
مهره شطرنج پر مسئولیت
to play marbles
مهره بازی کردن
beads
دانه تسبیحی مهره
crown
ستیغ نیمرخ مهره طاق
rachitis
اماس یا ورم مهره پشت
centrum
مرکز بدن مهره داران
spinal columns
تیره پشت ستون مهره
desperado
مهره از بین رفتنی شطرنج
jam nut
نوعی مهره قفلی نازک
spinal column
تیره پشت ستون مهره
rhachitis
اماس یا ورم مهره پشت
axis
محور تقارن مهره اسه
naris
سوراخ بینی مهره داران
wing nut
پیچ و مهره دارای جاانگشتی
ballots
مهره رای وقرعه کشی
balloted
مهره رای وقرعه کشی
ballot
مهره رای وقرعه کشی
crowns
ستیغ نیمرخ مهره طاق
ringbolt
سوراخ حلقه دار مهره
adjust
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
to make a move
پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
adjusts
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
mutton chop
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
chine
مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
premaxilla
استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
clevis pin
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
germinal area
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
zoophyte
انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
jewelled
[هر نوع تزئین تشکیل شده از نوارهای باریک و مهره های نیمه دایره و لوزی شکل]
locknut
مهرهای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود مهره قفل شو
hemoglobin
ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
carpet loom
دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
occupational disease
امراض شغلی
[نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
buffer
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
fly net
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com