Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
project loans
قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
Other Matches
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
project loans
قرضههای مربوط به پروژه ها
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
enterprises
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
modals
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
key projects
طرحهای کلیدی
mational projects
طرحهای ملی
irrigational schemes
طرحهای ابیاری
regional projects
طرحهای منطقهای
agricultural projects
طرحهای کشاورزی
quasi experimental designs
طرحهای شبه ازمایشی
bender gestalt test
ازمون طرحهای بندر
cat's cradle
ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
family
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
families
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
utopianism
تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
utopism
خیالبافی تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
outreach
توسعه یافتن توسعه
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
Short – term ( long – term ) projects .
طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
developments
توسعه
enlargements
توسعه
enlarges
توسعه
enlargement
توسعه
development
توسعه
upgrowth
توسعه
enlarge
توسعه
enlarged
توسعه
enlarging
توسعه
amplification
توسعه
delelopment
توسعه
outspread
توسعه
promotions
توسعه
promotion
توسعه
increments
توسعه
increment
توسعه
stop go policy
توسعه
extensions
توسعه
spreads
توسعه
spread
توسعه
extension
توسعه
expansion
توسعه
extending
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
extend
توسعه دادن
self development
توسعه نفس
development plan
برنامه توسعه
exepandable
قابل توسعه
pattern of development
الگوی توسعه
pole of development
قطب توسعه
rural development
توسعه روستائی
progation
توسعه تکثیر
regional development
توسعه منطقهای
developement
توسعه دادن
development bank
بانک توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
cultural development
توسعه فرهنگی
extends
توسعه دادن
combat development
توسعه رزمی
phasess of development
مراحل توسعه
path of expansion
مسیر توسعه
enlarge
توسعه دادن
promotes
توسعه دادن
extensibility
توسعه پذیری
extensible
توسعه پذیر
enriching
توسعه دادن
enriches
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
internal development
توسعه داخلی
enlarging
توسعه دادن
enlarges
توسعه دادن
increscent
زیادی توسعه
enlarged
توسعه دادن
amplification
توسعه تقویت
development policy
سیاست توسعه
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
promoted
توسعه دادن
open out
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
research and development
تحقیق و توسعه
economic development
توسعه اقتصادی
to unfold
توسعه دادن
monetary expansion
توسعه پولی
expandability
قابلیت توسعه
expanded , capacity
توسعه فرفیت
export promotion
توسعه صادرات
historical development
توسعه تاریخی
extendable
توسعه پذیر
urban renewal
توسعه شهری
uneven development
توسعه نامتوازن
underdevelopment
توسعه نیافتگی
under development
دردست توسعه
expandsionism
توسعه طلبی
increase
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
booms
توسعه یافتن
expanses
بسط و توسعه
expanse
بسط و توسعه
develops
توسعه دادن
boom
توسعه عظیم
boom
توسعه یافتن
expansion
گسترش توسعه
boomed
توسعه عظیم
boomed
توسعه یافتن
booming
توسعه عظیم
booming
توسعه یافتن
booms
توسعه عظیم
increases
توسعه دادن
expansionist
توسعه طلبی
develop
توسعه دادن
social development
توسعه اجتماعی
spread
توسعه دادن
technical development
توسعه فنی
anti development policy
سیاست ضد توسعه
to open out
توسعه دادن
expansionism
توسعه طلبی
underdeveloped
توسعه نیافته
spreads
توسعه دادن
expansive
متمایل به توسعه
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
development planning
برنامه ریزی توسعه
extensible language
زبان توسعه پذیر
class improvement plan
طرح توسعه ناو
develop
توسعه دادن اشکارکردن
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
develops
توسعه دادن اشکارکردن
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
development countries
کشورهای قابل توسعه
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
development system
سیستم توسعه یافته
developing countries
کشورهای در حال توسعه
developed contries
ممالک توسعه یافته
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
top down development
توسعه از بالا به پایین
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
extended memory
حافظه توسعه یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
extendible
قابل توسعه کش دار
inextension
عدم امتداد یا توسعه
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
outstretch
توسعه دادن بسط
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com