English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dower قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
Other Matches
salami technique سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
partnered همسر
partnering همسر
partners همسر
consorting همسر
wife همسر
consort همسر
consorted همسر
spouses همسر
spouse همسر
fere همسر
partner همسر
mates همسر
mated همسر
mate همسر
associating همسر
associates همسر
associated همسر
associate همسر
consorts همسر
spouse همسر کردن
monandry یک همسر گزینی
spouses همسر کردن
conjoin همسر زوج
helpmate دمساز همسر
baroness همسر بارون
baronesses همسر بارون
monogamous دارای یک همسر
matches لنگه همسر
match لنگه همسر
monogamy داشتن یک همسر
Crown Princess همسر ولیعهد
partners انباز همسر
partnering انباز همسر
desertion ترک همسر
partnered انباز همسر
partner انباز همسر
Crown Princesses همسر ولیعهد
prince consort همسر شاهزاده
ambassadress همسر سفیر
archduchess همسر دوک اعظم
She is a perfect wife . یک همسر کامل است
assorted همه فن حریف همسر
mongamist طرفدار داشتن یک همسر
She has been a good wife to him. همسر خوبی برایش بوده
monogamist مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
portions قسمتی
triploidy سه قسمتی
portion قسمتی
partite قسمتی
triplex سه قسمتی
sectors قسمتی ازجبهه
sector قسمتی ازجبهه
flat قسمتی از یک عمارت
plank قسمتی ازبرنامه
flattest قسمتی از یک عمارت
esprit de corps روحیه قسمتی
spiriting حمیت قسمتی
spirit حمیت قسمتی
triploid سه قسمتی سه بخشی
legs قسمتی از مسابقه
leg قسمتی از مسابقه
double cloister راهرو دو قسمتی
esprit de corps حمیت قسمتی
partial بخشی قسمتی
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
pate سر یا قسمتی از سرانسان
another guess قسمتی دیگر
spirit de corps روحیه قسمتی
esprit حمیت قسمتی
spirit de corps حمیت قسمتی
tripartition سه قسمتی کردن
split second قسمتی از ثانیه
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
module قسمتی از سفینه فضایی
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
expansion joint اتصال چند قسمتی
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
aliquot part charge خرج چند قسمتی
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
lobotomy برش قسمتی از مغز
lobotomies برش قسمتی از مغز
modules قسمتی از سفینه فضایی
section charge خرج چند قسمتی
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
creasing قسمتی از زمین کریکت
fractions کسر درصدی از قسمتی از
fraction کسر درصدی از قسمتی از
creased قسمتی از زمین کریکت
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
creases قسمتی از زمین کریکت
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
crease قسمتی از زمین کریکت
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
gastrectomy عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
alethiology قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
dairies قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
flush خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
fat bits بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
lectionary ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
cymric وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
flushing خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
flushes خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
crop حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
cropped حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
saddleback قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
crops حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
dairy قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
polygamy چند همسری چند همسر گزینی
slab گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
vacuity قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
fermata تطویل وکشش قسمتی ازموسیقی توسط نوازنده
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
appendixes قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
appendix قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
parish قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
slabs گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
almonry [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
targum ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
wrists قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
headstock قسمتی ازماشین که میله گردندهای روی ان قرارمیگیرد
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
wrist قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
parishes قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
bayed قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
beaver قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
warheads قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
beavers قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
warhead قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
bay قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
baying قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bays قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
accessory of section قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
skips ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skip ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
entablature قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
skipped ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
descender قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
ullage قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
hypotrachelion [um] [در معماری کلاسیک قسمتی بین سرستون و میله ستون]
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
footing قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
land tie تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
file handing routine قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
outwork قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
but for income قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
daisy ham قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
bundle دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundles دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundling دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
germinal area قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
virtual inertia قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com