English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
wrist قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrists قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
Other Matches
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
trainbearer کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
palm of a glove بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
pile cap دال بتنی که سر شمعها را می پوشاند
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
flat تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
flattest تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
pile helmet کلاهکی که سر شمعها را می پوشاند تا در موقع چکش کاری صدمهای وارد نیاید
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
ramie رامی
sagittarii رامی
obedience رامی
docility رامی
sagittarius رامی
mansuetude حلم رامی
gantlet دستکش
chevron دستکش
glove دستکش
chevrons دستکش
gloves دستکش
canasta نوعی بازی رامی
rummy بازی ورق رامی
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
muffled دستکش پوش
kid gloves دستکش چرمی
kid gloves دستکش جیر
boxing gloves دستکش بوکس
mitt دستکش بلند
mitts دستکش بلند
gauntlet دستکش بلند
webber دستکش ساز
boxing glove دستکش بوکس
gantlope دستکش بلند
kid glove دستکش پوش
gantelope دستکش بلند
gauntlets دستکش بلند
glover دستکش ساز
wheel gloves دستکش رانندگی
Even a fool knows this . یک احمق هم این رامی داند
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
Water lays the dust. آب گرد وخاک رامی خواباند
My shoes pinch. کفشها پایم رامی زند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. زبان همدیگر رامی فهمیم
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . همین رامی خواستم بدانم
catching glove دستکش دروازه بان
chevrons دستکش ارم بازو
mitts دستکش بیش بال
finger tab دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
mitt دستکش بیش بال
chevron دستکش ارم بازو
The sun rays dazzle (hit) the eyes. نور آفتاب چشم رامی زند
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
slater کسی که پوست خام رامی تراشد
cribbage یکجور بازی ورق شبیه رامی
His action is in the nature of sour grapes. اززور پسی اینکار رامی کند
Do you know the definition (meaning) of this word? تعریف این لغت رامی دانید ؟
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
gin rummy نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
scattered design طرح افشان [طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
gauntlets دستکش اهنی دعوت بمبارزه
an iron hand in a valvet glove دست اهنین در دستکش مخملی
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
glove stretcher اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
blow with the open glove ضربه با دستکش باز بوکس
gauntlet دستکش اهنی دعوت بمبارزه
A pair of shoes (gloves,socks). یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
autobiographer کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
Can you reckon the cost of the trip? هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
Where is the mate ( companion ) of this glove ? لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
trap فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
parbuckle طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
rhomb design طرح قاب لوزی [این طرح گاه مانند قاب خشتی کل متن را می پوشاند و گاه به تعداد محدود در مرکز فرش حالت یک ترنج را به آن می بخشد.]
mitten دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
portions قسمتی
partite قسمتی
triploidy سه قسمتی
triplex سه قسمتی
portion قسمتی
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
esprit de corps روحیه قسمتی
legs قسمتی از مسابقه
split second قسمتی از ثانیه
triploid سه قسمتی سه بخشی
leg قسمتی از مسابقه
spirit de corps حمیت قسمتی
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
flat قسمتی از یک عمارت
spirit de corps روحیه قسمتی
pate سر یا قسمتی از سرانسان
esprit حمیت قسمتی
tripartition سه قسمتی کردن
another guess قسمتی دیگر
plank قسمتی ازبرنامه
double cloister راهرو دو قسمتی
flattest قسمتی از یک عمارت
esprit de corps حمیت قسمتی
sectors قسمتی ازجبهه
sector قسمتی ازجبهه
spiriting حمیت قسمتی
partial بخشی قسمتی
spirit حمیت قسمتی
creases قسمتی از زمین کریکت
modules قسمتی از سفینه فضایی
section charge خرج چند قسمتی
lobotomy برش قسمتی از مغز
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
creased قسمتی از زمین کریکت
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
lobotomies برش قسمتی از مغز
creasing قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
crease قسمتی از زمین کریکت
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
module قسمتی از سفینه فضایی
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
expansion joint اتصال چند قسمتی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
aliquot part charge خرج چند قسمتی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
fraction کسر درصدی از قسمتی از
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
fractions کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
fat bits بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
cropped حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
lectionary ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
cymric وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
crop حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
gastrectomy عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
saddleback قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
crops حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
flushes خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
dairies قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
dairy قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
alethiology قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
flush خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
bay قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
warhead قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
vacuity قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
warheads قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
bayed قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
appendixes قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
appendix قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
dower قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
beaver قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
beavers قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com