English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
foul ground قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
Other Matches
benthic division قسمت بندی لایههای دریا
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
millesimal حاوی هزارمین قسمت
stick یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
envelopes نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelope نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
masters 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
mastered 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttled عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
benthos ته دریا
channel دریا
acajou دریا
beach foam کف آب دریا
seas دریا
the wave دریا
spume کف آب دریا
channeling دریا
the deep دریا
bree دریا
sea foam کف دریا
sea froth کف دریا
merest دریا
mere دریا
d.j.'s locker ته دریا
meerschaum کف دریا
seabed کف دریا
channels دریا
ground کف دریا
holm دریا
cuttlebone کف دریا
channelled دریا
meerscham کف دریا
the blue دریا
cuttle bone کف دریا
sea دریا
main دریا
waterscape اب دریا
channeled دریا
on the sea دریا
high water مد دریا
lough اب دریا
sepiolite کف دریا
asea در دریا
asea به دریا
at sea در دریا
floods رو د دریا
flooded رو د دریا
flood رو د دریا
high tides مد دریا
overboard در دریا
sea bed کف دریا
ocean foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
saltwater اب دریا
high tide مد دریا
high water line خط مد دریا
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
briny مثل اب دریا
sea state حالت دریا
foreshore کنار دریا
foreshores کنار دریا
seaport بندرساحلی دریا
maldemer ناخوشی دریا
mal de mer ناخوشی دریا
seaside دریا کنار
the waves of the sea خیزابهای دریا
transmarine فرا دریا
seaport دریا بندر
marooner دریا زن غارتگر
seasickness دریا زدگی
the lid of a kettle دریا سر کتلی
seaports بندرساحلی دریا
marine transgression پیشروی دریا
seaports دریا بندر
thalassophobia دریا هراسی
the sea was lulled دریا ساکت شد
man overboard ادم به دریا
holding ground گیرایی کف دریا
seastrand دریا کنار
two star دریا دار
dead in the water متوقف در دریا
datum level سطح اب دریا
by sea ازراه دریا
oversea انطرف دریا
sailer دریا نورد
sea-going باب دریا
sea anchor لنگر دریا
sea bed بستر دریا
sea board کناره دریا
sea born زاده دریا
sea coast کرانه دریا
sea cock شیر دریا
sea duty خدمت دریا
by water از راه دریا
sea girt دریا بست
sea going باب دریا
ocean bound رهشپار دریا
mare تاریکی دریا
mares تاریکی دریا
pelagic ساکن دریا
out bound رهسپار دریا
chlorinity غلظت اب دریا
on shore winds دریا باد
poseidon خدای دریا
bay salt نمک دریا
anchor ice یخهای کف دریا
high tides حداکثر مد دریا
high tide حداکثر مد دریا
naval aviation هوا دریا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
shipman دریا نورد
seagoing دریا پیما
seagoing دریا نورد
seapuss گرداب دریا
seaward بسوی دریا
seaway دریا راه
seaworthy اماده دریا
outbound رهسپار دریا
shipper دریا نورد
voyages سفر دریا
voyage سفر دریا
seagoer دریا نورد
seagirt محاط دریا
sea purse گرداب دریا
sea shore کرانه دریا
sea sickness دریا گرفتگی
sea state وضعیت دریا
sea water damage خسارت اب دریا
seaborne دریا برد
seacoast ساحل دریا
sea coast ساحل دریا
seacoast دریا کنار
seacraft دریا نوردی
seafolk دریا نوردان
the waves of the sea امواج دریا
seashores ساحل دریا
seahorses اسب دریا
adventure دل به دریا زدن
risk دل به دریا زدن
seascapes دورنمای دریا
seaboard کرانه دریا
seahorse اسب دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com