English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
sapper قسمت حفاری
sappers قسمت حفاری
Other Matches
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
digs حفاری
dig حفاری
diggings حفاری
drilling حفاری
excavation حفاری
drilling mud گل حفاری
boring pipe لوله حفاری
drillship کشتی حفاری
excavate حفاری کردن
trench excavator ماشین حفاری
earth excavating حفاری زمین
rotary drilling حفاری دورانی
back shovel بیل حفاری
crowed shevel بیل حفاری
back hoe بیل حفاری
mud flush rotary حفاری اورانی
unearth حفاری کردن
inclined drilling حفاری مایل
outfit تجهیزات حفاری
unearthed حفاری کردن
drilling bit مته حفاری
drilling capacity فرفیت حفاری
unearthing حفاری کردن
drilling pipe سوزن حفاری
unearths حفاری کردن
earth excavating حفاری زمین
scoop ماشین حفاری
outfits تجهیزات حفاری
excavated حفاری کردن
digger الت حفاری
excavates حفاری کردن
excavating حفاری کردن
scoops ماشین حفاری
scooping ماشین حفاری
scooped ماشین حفاری
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
hoe کج بیل حفاری یا خاکبرداری
navvies کارگرحفار ماشین حفاری
jetting tube لوله تزریق در حفاری
open cut حفاری در فضای باز
navvy کارگرحفار ماشین حفاری
hoed کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoes کج بیل حفاری یا خاکبرداری
core نمونه مواد حفاری
cores نمونه مواد حفاری
adamantine drilling حفاری با مته ساچمهای
pool tool حفاری با میله توپر
archeological dig حفاری باستان شناسی
common excavation of structure حفاری عمومی ساختمان
grab بیل حفاری دندانه دار
grabs بیل حفاری دندانه دار
grabbing بیل حفاری دندانه دار
grabbed بیل حفاری دندانه دار
workings همه بخشهای حفاری شده معدنی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bored well چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
jar این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jarred این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jars این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
king pile تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttled عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
kelly قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
kelly drive bushing اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
segments قسمت
segment قسمت
batch قسمت
batches قسمت
Corp قسمت
instalments قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
ratios قسمت
ratio قسمت
instalment قسمت
installments قسمت
section قسمت
underfoot قسمت کف پا
sect قسمت
sects قسمت
sections قسمت
snick قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
feck قسمت
plank قسمت
piece قسمت
pieces قسمت
dole قسمت
department قسمت
agencies قسمت
it fell to my lot to go قسمت
rashers قسمت
rasher قسمت
internode قسمت
grist قسمت
cantos قسمت
canto قسمت
agency قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
portions قسمت
portion قسمت
in part در یک قسمت
arm قسمت
kismet قسمت
in sections قسمت قسمت
caboodle قسمت
components قسمت
part قسمت
detachments قسمت
detachment قسمت
component قسمت
head stall قسمت سر
partitions قسمت
partition قسمت
compartmental قسمت قسمت
data division قسمت
party قسمت
division قسمت
divisions قسمت
departments قسمت
percentages قسمت
percentage قسمت
unit قسمت
units قسمت
seen قسمت سوم see
parcels قسمت گره
parcel قسمت گره
proportions سهم قسمت
proportion سهم قسمت
cable block قسمت کابل
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
control section قسمت کنترل
broad قسمت پهن
headquarters detachment قسمت ارکان
concertina fold یک قسمت به یک جهت
hauling part قسمت کشنده
active federal service قسمت کادر
headquarters detachment قسمت قرارگاه
actine قسمت خارجی
northwards قسمت شمالی
head piece قسمت بالا
personnel section قسمت پرسنلی
hilted قسمت عقبی
hauling part قسمت متحرک
staddle قسمت تحتانی
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
division officer افسر قسمت
subactivity قسمت جزء
divisional officer افسر قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com