Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
Other Matches
input output bound
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
SOS
Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
processor bound
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
microprocessor
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
microprocessors
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
downtown
قسمت مرکزی شهر
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
high asia
قسمت بلند و مرکزی امریکا
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
microprocessor
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
bituminized chips
تراشههای اسفالت
outside price
حد اکثر بها
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
what is
فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
integrate circuit transistor
ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
lamp
قندیل
[این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
colony
مجتمع
colonies
مجتمع
complexes
مجتمع
complex
مجتمع
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
i.c.
مدار مجتمع
regrouping
مجتمع شدن
regroups
مجتمع شدن
regrouped
مجتمع شدن
regroup
مجتمع شدن
integrate
مجتمع کردن
integrates
مجتمع کردن
assembles
مجتمع کردن
integrating
مجتمع کردن
assembled
مجتمع کردن
assemble
مجتمع کردن
tail clusters
ابگیرهای مجتمع
integrate resistor
مقاومت مجتمع
integrated circuit
مدار مجتمع IC
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
integrate system
سیستم مجتمع
integrated program
برنامه مجتمع
hardware
مدارهای مجتمع
cell assembly
مجتمع یاختهای
biocinosis
مجتمع زیستی
integrated circuit
مدار مجتمع
integrate electronics
الکترونیک مجتمع
port complex
مجتمع بندری
integration
مجتمع سازی
integrate circuit
مدار مجتمع
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
monolithic integrated circuit
مدار مجتمع یکپارچه
join up
مجتمع کردن هواپیماها
integrated software
نرم افزار مجتمع
medium scale integration
مدار مجتمع با دو قطعه
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
idp
پردازش داده مجتمع
integrate magnetic circuit
مدار مغناطیسی مجتمع
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
integrate transmission system
سیستم انتقال مجتمع
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
microcontroller
مدار مجتمع که حاوی CPU
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
small scale integration
مجتمع سازی در مقیاس کوچک
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
medium scale integration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
medium scale intergration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
very large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
speech
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
integrated accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
parallels
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
ultra large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
parallelling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallel
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speeches
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
paralleled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
usli
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
generations
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
ices
System Engineering IntegratedCivil سیستم مجتمع مهندسی عمران
comprehensive job
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
msi
مجتمع سازی در مقیاس متوسط Integration Scale edium
lsi
Integration Scale Large مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
substrate
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
opto electronics
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
khatayi
طرح یا گل های ختائی
[این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
third
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
vhsic program
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
thirds
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
metal oxide semiconductor
طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n
focal
مرکزی
centerline
خط مرکزی
axial
مرکزی
centrical
مرکزی
core
مرکزی
central
مرکزی
cores
مرکزی
centre pocket
مرکزی
cl
خط مرکزی
central pumping station
مرکزی
focal line
خط مرکزی
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
inhibits
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
central position
قرارگاه مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
centre game
بازی مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central site
سایت مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
centralist
مرکزی نگر
nucleus
لب هسته مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
centralists
مرکزی نگر
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
centrically
بطور مرکزی
centrum
جسم مرکزی
central government
حکومت مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com