English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
Other Matches
company law قوانین مربوط به شرکتها
adjective laws قوانین مربوط باصول محاکمات
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
instant مربوط به ماه جاری
instants مربوط به ماه جاری
format قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
formats قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
r.s.c قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
drivel اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
regulations قوانین
pandect قوانین
rules committee کمیته قوانین
rules of chess قوانین شطرنج
murphy's laws قوانین مورفی
hague rules قوانین لاهه
radiation laws قوانین تابش
admiralty law قوانین دریایی
mendelian laws قوانین مندل
rules of engagement قوانین درگیری
hovering acts قوانین ضد قاچاق
rules of the roads قوانین راه
zipf's laws قوانین زیف
written laws قوانین مدون
succession law قوانین وراثت
conflict of lows تعارض قوانین
conflict of laws تعارض قوانین
gas laws قوانین گازها
remedial statutes قوانین اصلاحی
permissive legislation قوانین مخیره
forest laws قوانین جنگل
statue law قانون یا قوانین
promulgation of the laws انتشار قوانین
labor laws قوانین کار
interpertation of laws تفسیر قوانین
code مجموعه قوانین
codification تدوین قوانین
codex مجموعه قوانین
statute book قوانین موضوعه
joule's laws قوانین ژول
kepler laws قوانین کپلر
newton's laws of motion قوانین نیوتون
maritime law قوانین دریایی
rules of the roads قوانین دریانوردی
explanation of laws شرح قوانین
inland rules قوانین داخلی
infraction of rules نقض قوانین
doctorine قوانین اصلی
korte's laws قوانین کرت
administrative law قوانین اداری
gunnery قوانین تیراندازی
competition rules قوانین رقابت
codification وضع قوانین
company law قوانین شرکت
kepler's laws قوانین کپلر
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
under these rules بموجب این قوانین
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتون
gunnery قوانین تیر توپخانه
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتن
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
codification گرد اوری قوانین
codification جمع وتدوین قوانین
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
punitive article قوانین جزایی ارتش
s factor ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
child labor laws قوانین کار کودکان
physical که قوانین نرخ بیت
military justice قوانین جزایی ارتش
messages قوانین از پیش تعریف شده که کد
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
message قوانین از پیش تعریف شده که کد
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
copyright محدود شده با قوانین کپی
copyrights محدود شده با قوانین کپی
valid درست , طبق مجموعهای قوانین
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
grammars قوانین استفاده صحیح از زمان
grammar قوانین استفاده صحیح از زمان
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
provision قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
leges صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
terminal ballistics قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
conform کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
Talmud مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
draconian قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
conforming کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
conformed کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
running water اب جاری
groovy جاری
sluicy جاری
gushing جاری
interfluous در هم جاری
going جاری
running جاری
volant جاری
actuals جاری
interfluent در هم جاری
sister in law جاری
present-day جاری
currents جاری
current cell سل جاری
current جاری
pourer جاری
inference کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
inferences کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
rules of road قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
fixed point notation = قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
link قوانین بیان ارسال داده روی کانال
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
casuistry حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
representative government حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
LCP قوانین بیان ارسال داده روی کانال
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
currently بطور جاری
standing orders دستور جاری
competitive price قیمت جاری
present income درامد جاری
flowed جاری شدن
flows جاری شدن
flow جاری شدن
standing order دستور جاری
disembogue جاری شدن
AC حساب جاری
perfuse جاری ساختن
bank overdraft حساب جاری
routine روش جاری
present consumption مصرف جاری
routines روش جاری
circulating asset دارایی جاری
currents جاری و روان
checking accounts حساب جاری
current accounts حساب جاری
current account حساب جاری
current جاری و روان
callendar year سال جاری
trill جاری شدن
tidal volume حجم جاری
routines خط مشی جاری
routinely روش جاری
standing روش جاری
electrodynamics الکترسیته جاری
routinely خط مشی جاری
liquid limit حد جاری شدن
routine خط مشی جاری
trills جاری شدن
trilled جاری شدن
checking account حساب جاری
current liabilites بدهیهای جاری
ooze جریان جاری
rules of procedure روش جاری
current liability بدهیهای جاری
current files پروندههای جاری
excurrent جاری شونده
yield جاری شدن
yielded جاری شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com