English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
English Persian
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
Other Matches
dress درست کردن لباس
dresses درست کردن لباس
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to touch off با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make درست کردن ساختن اماده کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
right درست کردن اصلاح کردن
integrates کامل کردن درست کردن
righted درست کردن اصلاح کردن
integrate کامل کردن درست کردن
fixes درست کردن پابرجا کردن
compose درست کردن تصنیف کردن
mended مرمت کردن درست کردن
righting درست کردن اصلاح کردن
devised درست کردن اختراع کردن
regulated میزان کردن درست کردن
regulating میزان کردن درست کردن
adapts جور کردن درست کردن
adapting جور کردن درست کردن
to make up درست کردن تکمیل کردن
integrating کامل کردن درست کردن
mends مرمت کردن درست کردن
composes درست کردن تصنیف کردن
regulate میزان کردن درست کردن
devise درست کردن اختراع کردن
fix درست کردن پابرجا کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
emended تصحیح کردن درست کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
devises درست کردن اختراع کردن
regulates میزان کردن درست کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
emend تصحیح کردن درست کردن
devising درست کردن اختراع کردن
emends تصحیح کردن درست کردن
emending تصحیح کردن درست کردن
mend مرمت کردن درست کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
try on <idiom> امتحان کردن لباس
unfrock خلع لباس کردن
take off (clothes) <idiom> پاک کردن(لباس)
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
ablest لباس پوشاندن قوی کردن
abler لباس پوشاندن قوی کردن
able لباس پوشاندن قوی کردن
flounces چین دار کردن حاشیه لباس
flounced چین دار کردن حاشیه لباس
flounce چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing چین دار کردن حاشیه لباس
personate در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
shape درست کردن
cleaned درست کردن
clean درست کردن
shapes درست کردن
weaves درست کردن
cleanest درست کردن
gully درست کردن
redd درست کردن
adapt درست کردن
makes درست کردن
correct درست کردن
correcting درست کردن
corrects درست کردن
gulleys درست کردن
gullies درست کردن
concoct درست کردن
fettle درست کردن
concocted درست کردن
fabricating درست کردن
make درست کردن
fabricates درست کردن
fabricated درست کردن
make up درست کردن
fabricate درست کردن
cleans درست کردن
concocts درست کردن
concocting درست کردن
weave درست کردن
trimmest درست کردن
manufactures درست کردن
builds درست کردن
buildings درست کردن
build درست کردن
to set to rights درست کردن
to set in order درست کردن
to set درست کردن
to sct aright درست کردن
to riven laths یا درست کردن
trim درست کردن
fix up درست کردن
to put to rights درست کردن
to cleanvp درست کردن
manufacture درست کردن
manufactured درست کردن
set in order درست کردن
to put in to shape درست کردن
trims درست کردن
to get up درست کردن
fashion درست کردن
fashioned درست کردن
fashioning درست کردن
fashions درست کردن
indite درست کردن
to fix up درست کردن
to erect into درست کردن از
set right درست کردن
manipulate با استادی درست کردن
scrambled املت درست کردن
vint درست کردن یا ریختن
manipulate با دست درست کردن
manipulated با دست درست کردن
manipulated با استادی درست کردن
hedges خاربست درست کردن
to make something چیزی را درست کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
manipulates با استادی درست کردن
die sink خزینه درست کردن
manipulates با دست درست کردن
dowel میخچه درست کردن
hedged خاربست درست کردن
hedge خاربست درست کردن
To put things straight(right). کارها را درست کردن
strike off بی زحمت درست کردن
to mill flour ارد درست کردن
scrambling املت درست کردن
pond حوض درست کردن
ponds حوض درست کردن
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
stage craft فن درست کردن نمایش
to toss up زود درست کردن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
frame پاپوش درست کردن
re form دوباره درست کردن
corn popping درست کردن چس فیل
scramble املت درست کردن
scrambles املت درست کردن
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
blow down بافوت درست کردن
railroad پاپوش درست کردن
railroads پاپوش درست کردن
exact تحمیل کردن بر درست
exacts تحمیل کردن بر درست
team دسته درست کردن
teams دسته درست کردن
exacted تحمیل کردن بر درست
image erection درست کردن تصویر
roughcast اجمالا درست کردن
organises تشکیلات دادن درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
orthopaedy فن درست کردن انامهای ناقص
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agree ترتیب دادن درست کردن
rig با خدعه وفریب درست کردن
rigged با خدعه وفریب درست کردن
to put up ones hair مویاگیس خودرازنانه درست کردن
vaults گنبد یاطاق درست کردن
vault گنبد یاطاق درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigs با خدعه وفریب درست کردن
spells املاء کردن درست نوشتن
to play up درست و حسابی بازی کردن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
spelled املاء کردن درست نوشتن
organizes تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
organizing تشکیلات دادن درست کردن
agrees ترتیب دادن درست کردن
top a gap رخنهای راگرفتن درست کردن
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
extemporises بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organising تشکیلات دادن درست کردن
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
spell املاء کردن درست نوشتن
to put up زنانه درست کردن جادادن
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com