Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
Other Matches
Many a little makes a mickle .
قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
gutter
اب رودار کردن قطره قطره شدن
gutters
اب رودار کردن قطره قطره شدن
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
glass
لیوان یخ
mugs
لیوان
mugging
لیوان
glass
لیوان
mugged
لیوان
a glass of water
یک لیوان آب
tumbler
لیوان
tumblers
لیوان
tun
لیوان
water glass
لیوان اب
burgundy glass
لیوان
mug
لیوان
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
The glass is full of water.
لیوان پر از آب است
lidding film
کلاهک لیوان
rummer
لیوان مشروب
paper cup
لیوان کاغذی
glassful
بقدر یک لیوان
glassful
مظروف یک لیوان
lidding film
سرپوش لیوان
There is a glass missing.
یک لیوان کم است.
tumbler
لیوان
[شفاف]
mug
لیوان بدون دسته
Empty this glass of water.
این لیوان آب راخالی کن
beaker
فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
beakers
فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
drop
قطره
Drop by drop . I n drops.
قطره قطره
drops
قطره
dropping
قطره
blob
قطره
dropped
قطره
minim
قطره
goblet
قطره
gutta
قطره
glob
قطره
globs
قطره
gutty
قطره قطره
drop point
قطره
driblet
قطره
drib
یک قطره
droppings
قطره
dripping
قطره
gobbet
قطره
minims
قطره
blobs
قطره
gobbets
قطره
goblets
قطره
stein
لیوان دسته دار ابجو خوری
droplets
ریز قطره
droplets
قطره کوچک
droplet
ریز قطره
dropping tube
قطره چکان
dropper
قطره چکان
eardrop
قطره گوش
dropwise
قطره وار
drip pan
قطره چکان
droplet
قطره کوچک
teardrop
قطره اشک
the very last drop
اخرین قطره
droppers
قطره چکان
raindrop
قطره باران
raindrops
قطره باران
teardrops
قطره اشک
guttula
قطره خرد
guttiform
قطره مانند
glob
قطره کوچک گلبول
eyedropper
قطره چکان چشم
valerian
قطره والریان
[داروسازی]
globs
قطره کوچک گلبول
drops
{pl}
قطره والریان
[داروسازی]
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
oil drop experiment
آزمایش قطره روغن
[فیزیک]
millikan oil drop experiment
ازمایش قطره روغن میلیکان
collyrium
دوای قطره برای چشم
drops
قطره سقوط کردن کم کنید
dropped
قطره سقوط کردن کم کنید
dropping
قطره سقوط کردن کم کنید
Eye ( ear , nose ) drops .
قطره چشم ( گوش و بینی )
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
a drop in the ocean
<idiom>
قطره ای دردریا
[بسیار نا چیز]
[اصطلاح]
Only a drop in the bucket ( ocean) .
قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
trendiest
مطابق آخرین مد
trendier
مطابق آخرین مد
last-ditch
آخرین فرصت
swan song
<idiom>
آخرین سیما
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
trendy
مطابق آخرین مد
highball
یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
The last school day.
آخرین روز مدرسه
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
prints
آخرین صفحه چاپ شده
printed
آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
print
آخرین صفحه چاپ شده
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printout
آخرین صفحه چاپ شده
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
noggins
سطل چوبی لیوان چوبی
noggin
سطل چوبی لیوان چوبی
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
naggin
سطل چوبی لیوان چوبی
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
vertical
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
marching display
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
circulars
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
cyclic
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
shifted
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
devoid
خالی از
hollow dam
سد تو خالی
sunken
خالی
forspent
خالی
vacuous
خالی
void
خالی
indigent
خالی
blank cell
سل خالی
emptied
خالی
stilted
<adj.>
تو خالی
unoccupied
خالی
arid
خالی
vacant
خالی
windy
خالی
vacuous
خالی
devoid
خالی
light-weight
سر خالی
underweight
سر خالی
empty
خالی
frothy
<adj.>
تو خالی
empties
خالی
phantom
<adj.>
تو خالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com