English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
turnover مبلغ فروش
Other Matches
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
propagandist مبلغ
propagandists مبلغ
amounts مبلغ
amounts : مبلغ
amounting : مبلغ
amounted مبلغ
amounted : مبلغ
amount مبلغ
amount : مبلغ
quantity مبلغ
quantities مبلغ
amounting مبلغ
sum مبلغ
summa مبلغ
promoter مبلغ
promoters مبلغ
quantum مبلغ
tot مبلغ
tots مبلغ
lump sum مبلغ کل
sums مبلغ
lump sums مبلغ کل
to figure up مبلغ یا میزان
twopence مبلغ دو پنس
the entire sum تمامی مبلغ
backing مبلغ شرطبندی
missioner مبلغ مذهبی
chicken feed مبلغ ناچیز
missionaries مبلغ مذهبی
missionary مبلغ مذهبی
pittance مبلغ جزئی
premium مبلغ بیمه
premiums مبلغ بیمه
pin money مبلغ ناچیز
prices مبلغ شرطبندی
convertor مبلغ مذهبی
balance of the amount باقیمانده مبلغ
evengelist مبلغ مسیحی
entirenss جمع کل مبلغ کل
round مبلغ زیاد
roundest مبلغ زیاد
dribblet مبلغ کوچک
gross amount مبلغ ناخالص
carry forward مبلغ منقول
converter مبلغ مذهبی
price مبلغ شرطبندی
hiked مبلغ رابالا بردن
hiking مبلغ رابالا بردن
deductible مبلغ قابل کسر
hike مبلغ رابالا بردن
capitalization جمع مبلغ سرمایه
hikes مبلغ رابالا بردن
exaggerated مبلغ اغراق امیز
ratal مبلغ مشمول مالیات
it was a مبلغ زیادی بود
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
Fine words butter no parsnips. از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
It was some consikerable amount. مبلغ قابل ملاحظه ای بود
What is this amount for? این مبلغ برای چیست؟
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
i undertake to pay that sum متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
handicap stake مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
He deducts the amount from the invoice. او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
face value مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
poundage مبلغ به پوند وزن به پوند
taverner می فروش
sell فروش
iceman یخ فروش
offtake فروش
selling فروش
sells فروش
vendition فروش
sale فروش
sales فروش
retailer تک فروش
marketing فروش
turnover فروش
turnover کل فروش
fruiterer میوه فروش
forward sales پیش فروش
forward sales فروش سلف
forward sale پیش فروش
fleshmonger گوشت فروش
fellmonger پوستین فروش
fish fag زن ماهی فروش
flesher گوشت فروش
forced sale فروش اجباری
forced sale فروش قانونی
fellmonger پوست فروش
killcalf گوشت فروش
linen draper کتان فروش
lumberer تیر فروش
lumberer الوار فروش
lumberman تیر فروش
lumberman الوار فروش
mass market product محصول پر فروش
mealman ارد فروش
mealmen ارد فروش
jeweler گوهر فروش
iron monger اهن فروش
haught جاه فروش
herbist گیاه فروش
herborist گیاه فروش
hosier جوراب فروش
hucksterer خرده فروش
meatman گوشت فروش
cash sale فروش نقدی
sales {pl} حجم فروش
volume of sales مقدار فروش
turnover مقدار فروش
corn chandler گندم فروش
corn chandler غله فروش
corn d. غله فروش
cornfactor غله فروش
coster سبزی فروش
costermonger میوه فروش
credit sale فروش نسیه
contract of sales قرارداد فروش
contract of sale قرارداد فروش
cattleman گاو فروش
volume of sales حجم فروش
chandler شمع فروش
turnover حجم فروش
cheese monger پنیر فروش
cheesemonger پنیر فروش
chemic دارو فروش
turn-over حجم فروش
cloth merchant پارچه فروش
clothier پوشاک فروش
clothier لباس فروش
credit sale فروش قسطی
credit sale فروش غیرنقدی
direct selling فروش مستقیم
sales for the account فروش نسیه
newspaperman روزنامه فروش
dairymen شیر فروش
drover گله فروش
drysalter کالباس فروش
duffre دست فروش
euphuist فصاحت فروش
deed of sale سند فروش
credit system فروش اعتباری
turn-over مقدار فروش
crier دست فروش
cutler کارد فروش
d. in second hand goods دست فروش
dead market بازار کم فروش
sales {pl} مقدار فروش
excise taxes مالیات بر فروش
mercer پارچه فروش
sales area بازار فروش
sales فروش [اقتصاد]
sales representative نماینده فروش
sales represntative نمایندگی فروش
sales tax مالیات فروش
sales tax مالیات بر فروش
salesroom محل فروش
salt seller نمک فروش
scholasticate علم فروش
sales promotion تبلیغ فروش
sales area حیطه فروش
sales check صورت فروش
sales contract قرارداد فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com