English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
chart datum مبنای عمق نقشه
Search result with all words
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
Other Matches
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
ternary در مبنای سه
hexadecimal مبنای 61
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
fixed radix با مبنای ثابت
binary number system سیستم مبنای دو
basic of issue مبنای توزیع
force basis مبنای یکان
ration basis مبنای جیره
unit of issue مبنای توزیع
datum line خط مبنای سنجش
troop basis مبنای یکان
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
rationale مبنای کار
computer based بر مبنای کامپیوتر
monetary base مبنای پولی
number base مبنای عددی
mobilization base مبنای بسیج
on trust بر مبنای اعتبار
sentience مبنای حس وحساسیت
data base مبنای اطلاعات
refrence مبنای مقایسه
base of fire مبنای اتش
fire base مبنای اتش
tax base مبنای مالیاتی
ternary سه مبنایی در مبنای سه
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
mission load بار مبنای عملیاتی
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
software base مبنای نرم افزار
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
datum plane سطح مبنای اب دریا
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
wartime load بار مبنای ناو
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
datum plane سطح مبنای ارتفاع
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
troop basis مبنای واگذاری یکان
base reserves اماد مبنای ذخیره
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
reference number اعداد مبنای نشانه روی
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
denary notation سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
hexadecimal notation صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hex صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
e عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
gyrohorizon افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
modeled نقشه
model نقشه
scheme نقشه
map نقشه
maps نقشه
modelled نقشه
map maker نقشه کش
cartographer نقشه کش
cartographers نقشه کش
charts نقشه
rambling بی نقشه
models نقشه
charting نقشه
project نقشه
programs نقشه
program نقشه
planners نقشه کش
cartograph نقشه
planner نقشه کش
outlining نقشه
outlines نقشه
outlined نقشه
outline نقشه
tracers نقشه کش
projected نقشه
schemed نقشه
schemes نقشه
visual aid نقشه
draftsman نقشه کش
projects نقشه
tracer نقشه کش
planless بی نقشه
plot نقشه
drawing نقشه
plotless بی نقشه
design نقشه
drawings نقشه
designers نقشه کش
designer نقشه کش
plat نقشه
mounted map نقشه
plans نقشه
plan نقشه کف
plotted نقشه
plans نقشه کف
plan نقشه
plan view نقشه کف
plots نقشه
designs نقشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com