Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
peripheral equipment operator |
متصدی تجهیزات جانبی |
|
|
Other Matches |
|
auxiliary equipment |
تجهیزات جانبی |
ancillary equipment |
تجهیزات جانبی |
bundles |
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود |
bundle |
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود |
bundling |
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود |
oem |
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer |
necrologist |
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه |
air dispatcher |
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما |
taximan |
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند |
expansion interface |
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند |
sidelap |
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم |
bells and whistles |
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی |
peripheral |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
side effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
wait condition |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
wait state |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
adopted types |
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده |
power down |
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید |
secondary effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
spillover effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
byeffect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
fall-out [side effect] |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
by-effect |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
adverse reaction |
عوارض جانبی [اثر جانبی] |
externals |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
external |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
side spray |
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله |
foreign military sales |
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان |
transfer equipment |
تجهیزات |
rigged |
تجهیزات |
instrumentation |
تجهیزات |
appliance |
تجهیزات |
fixture |
تجهیزات |
equipments |
تجهیزات |
appliances |
تجهیزات |
materiel |
تجهیزات |
parrots |
تجهیزات ای اف اف |
accouterments |
تجهیزات |
device |
تجهیزات |
devices |
تجهیزات |
rig |
تجهیزات |
accouterment |
تجهیزات |
rigs |
تجهیزات |
acoutrement |
تجهیزات |
parroting |
تجهیزات ای اف اف |
equipment |
تجهیزات |
parroted |
تجهیزات ای اف اف |
parrot |
تجهیزات ای اف اف |
turning attachment |
تجهیزات تراشکاری |
outfits |
تجهیزات حفاری |
mechanical equipment |
تجهیزات مکانیکی |
radar equipment |
تجهیزات رادار |
extra equipment |
تجهیزات اضافی |
accessory equipment |
تجهیزات یدکی |
protective equipment |
تجهیزات حفافتی |
output equipment |
تجهیزات خروجی |
machine equipment |
تجهیزات ماشین |
illuminating device |
تجهیزات روشنایی |
peripheral equipment |
تجهیزات جنبی |
outfit |
تجهیزات حفاری |
individual aquipment |
تجهیزات انفرادی |
mobilization |
تجهیزات قوا |
garage equipment |
تجهیزات گاراژ |
handling equipment |
تجهیزات بار |
ancillary equipment |
تجهیزات اضافی |
plant |
تجهیزات کارگاه |
technical equipment |
تجهیزات فنی |
telephone equipment |
تجهیزات تلفن |
cryptoequipment |
تجهیزات رمز |
critical materials |
تجهیزات مهم |
assembly fixture |
تجهیزات مونتاژ |
capital equipments |
تجهیزات سرمایهای |
ancillary equipment |
تجهیزات پیرامونی |
ventilating equipment |
تجهیزات تهویه |
switching device |
تجهیزات سوئیچینگ |
electric equipment |
تجهیزات الکتریکی |
auxiliary equipment |
تجهیزات کمکی |
equipment logbook |
دفتر تجهیزات |
standby equipment |
تجهیزات جانشینی |
war material |
تجهیزات جنگی |
plants |
تجهیزات کارگاه |
flank observation |
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی |
measuring device |
تجهیزات اندازه گیری |
shuttle |
بردن افرادو تجهیزات |
basic end item |
تجهیزات ووسایل اولیه |
shuttles |
بردن افرادو تجهیزات |
magazine feeding attachment |
تجهیزات تغذیه مخزن |
shuttled |
بردن افرادو تجهیزات |
ingot conveying device |
تجهیزات انتقال شمش |
cam turning attachment |
تجهیزات تراش بادامک |
induction melting equipment |
تجهیزات ذوب القائی |
equipment logbook |
دفترچه خدمتی تجهیزات |
emergency brake equipment |
تجهیزات ترمز اضطراری |
die sinking attachment |
تجهیزات فرز حدیده |
defense articles |
اماد و تجهیزات دفاعی |
data terminal equipment |
تجهیزات ترمینال داده |
grinding attachment |
تجهیزات سنگ سمباده |
panoply |
تجهیزات و ارایش کامل |
data communications equipment |
تجهیزات ارتباطات داده ها |
accoutre |
با تجهیزات اماده نمودن |
honing equipment |
تجهیزات سنگ زنی |
mobile lubricating equipment |
تجهیزات روغنکاری متحرک |
mold making equipment |
تجهیزات قالب سازی |
forming attachment |
تجهیزات تراش پروفیل |
producer durable equipment |
تجهیزات با دوام تولیدی |
paint spraying equipment |
تجهیزات رنگ پاشی |
x ray equipment |
تجهیزات اشعه رونتگن |
core blowing equipment |
تجهیزات دمیدن هسته |
pattern milling attachment |
تجهیزات فرز مدل |
arsenal |
ساختمان تجهیزات نظامی |
plant records |
امار تجهیزات کارگاه |
original equipment manufacturer |
سازنده تجهیزات اصلی |
precision measuring equipment |
تجهیزات سنجش دقیق |
oil reclamation equipment |
تجهیزات احیا روغن |
table of organization and equipment (toe |
جدول سازمان و تجهیزات |
nitriting equipment |
تجهیزات ازت دهی |
component end item |
قطعات و اقلام تجهیزات عمده |
dead storage |
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات |
deadlined equipment |
لوازم و تجهیزات از کار افتاده |
stack |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
unisys |
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری |
honeywell |
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری |
back drilling attachment |
تجهیزات سوراخ کردن از پشت |
stacked |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
stacks |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
cam grinding attachment |
تجهیزات سنگ زنی قوسی |
well-appointed |
دارای تجهیزات یا اثاثیهی خوب |
assets |
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی |
in charge |
متصدی |
quartermaster |
متصدی |
responsible |
متصدی |
operators |
متصدی |
runners |
متصدی |
runner |
متصدی |
clerks |
متصدی |
incumbent |
متصدی |
incumbents |
متصدی |
clerk |
متصدی |
operator |
متصدی |
user |
متصدی |
warden |
متصدی |
operator |
متصدی |
operators |
متصدی ها |
users |
متصدی ها |
quartermasters |
متصدی |
vacant |
بی متصدی |
motorola |
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها |
equipment |
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار |
control data corporation |
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber |
cutter grinding attachment |
تجهیزات سنگ زنی قلم تراش |
integrated revision |
بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات |
friendly interface |
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری |
yard man |
متصدی محوطه |
suppliers |
متصدی ملزومات |
groundskeeper |
متصدی زمین |
supplier |
متصدی ملزومات |
officer |
مامور متصدی |
time keeper |
متصدی اوقات |
operator |
متصدی دستگاه |
machine operator |
متصدی ماشین |
rulings |
رایج متصدی |
chartulary |
متصدی بایگانی |
cataloguer |
متصدی کاتالوگ |
infirmarian |
متصدی بیمارستان |
salespeople |
متصدی فروش |
salesperson |
متصدی فروش |
ammunition handler |
متصدی مهمات |
unattended |
بدون متصدی |
winch driver |
متصدی دوار |
operator console |
پیشانه متصدی |
adman |
متصدی اعلانات |
receptionist |
متصدی پذیرش |
salespersons |
متصدی فروش |
litter bearer |
متصدی برانکارد |
operator command |
فرمان متصدی |
cataloger |
متصدی کاتالوگ |
ruling |
رایج متصدی |
receivers |
متصدی دریافت |
fitter |
متصدی نصب |
curator |
نگهبان متصدی |
curators |
نگهبان متصدی |
auctioneers |
متصدی حراج |
auctioneers |
متصدی مزایده |
turf accountants |
متصدی شرطبندی |
auctioneer |
متصدی حراج |
auctioneer |
متصدی مزایده |
acting |
کفیل متصدی |
harbour master |
متصدی بندر |
officers |
مامور متصدی |
radar man |
متصدی رادار |
radar operator |
متصدی رادار |
operator |
متصدی ماشین |
signalman |
متصدی علائم |
operators |
متصدی ماشین |