Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
Other Matches
arguments
متغیر مستقل
explanatory variable
متغیر مستقل
argument
متغیر مستقل
autonomous variable
متغیر مستقل
independent variable
متغیر مستقل
independent variable
متغیر مستقل
[ریاضی]
argument
[of a function]
متغیر مستقل
[ریاضی]
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
functional
تابعی
function table
جدول تابعی
functional relationship
رابطه تابعی
functional relation
رابطه تابعی
continuity of a function
پیوستگی تابعی
[ریاضی]
functional analysis
آنالیز تابعی
[ریاضی]
modulo arithmetic
ریاضی تابعی در پایه N
functional
تابعی وفیفه مندی
functional programming
برنامه نویسی تابعی
program function key
کلید تابعی ای برنامه
modularity
تشکیل شده از بخشهای تابعی
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
disables
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disabling
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
pf key
key Function Program کلید تابعی ای برنامه
adders
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
modularization
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
diagnostic
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
autocratic
مستقل
sovereign
مستقل
sovereigns
مستقل
absolute
مستقل
solo
مستقل
mavericks
مستقل
exogenous
مستقل
separate
مستقل
separated
مستقل
separates
مستقل
landed a
مستقل
independent
مستقل
stand alone
مستقل
solos
مستقل
maverick
مستقل
free
مستقل
free-standing
مستقل
absolutes
مستقل
freelance
مستقل
autonomic
مستقل
realty
مستقل
frees
مستقل
freed
مستقل
freeing
مستقل
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
subroutine
زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
static
زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
non operable instruction
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
independent state
دولت مستقل
independent consultant
مشاور مستقل
separates
یکان مستقل
context free
مستقل از متن
detached
ستون مستقل
to stand by oneself
مستقل بودن
device independence
مستقل از دستگاه
entities
موجودیت مستقل
entities
موسسه مستقل
autonomous consumption
مصرف مستقل
separate
یکان مستقل
autonomous operation
عملیات مستقل
entity
موجودیت مستقل
individual units
یکانهای مستقل
separated
یکان مستقل
entity
موسسه مستقل
independent equations
معادلات مستقل
machine independent
مستقل از ماشین
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
separate battalion
گردان مستقل
separate brigade
تیپ مستقل
autocracy
حکومت مستقل
separate battery
اتشبار مستقل
absolutes
مستقل استبدادی
stand on one's own two feet
<idiom>
مستقل بودن
garrison house
ساخلو مستقل
independency
کشور مستقل
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
self goverment
حکومت مستقل
semi independent
نیمه مستقل
single unit
یکان مستقل
separate company
گروهان مستقل
daisy chain
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
edited
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
logic
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
edit
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
drivers
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
computer independent language
زبان مستقل کامپیوتری
monarchism
اصول سلطنت مستقل
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
dependent state
دولت غیر مستقل
autonomous investment
سرمایه گذاری مستقل
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
autonomous
دارای زندگی مستقل
dependency
کشور غیر مستقل
dependencies
کشور غیر مستقل
number of componentes
تعداد سازندههای مستقل
separations
مستقل شدن یکانها
temperature independent paranagnetism
پارامغناطیس گرما مستقل
separation
مستقل شدن یکانها
territorialism
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
pica
سیستم عامل مستقل از ماشین
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
standalone
سیستمی که مستقل کار میکند
stand-alone
<adj.>
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
monarchic
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
autonomous
دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous
دارای حکومت مستقل خودمختار
icca
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
territoriality
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
autonomous investment
سرمایه مستقل از درامد ملی
multicollinearity
هم خطی بین متغیرهای مستقل
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
dominion
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
defacto recognition
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
erasers
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
eraser
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
independent
association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
goto
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
edit
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edited
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
diagnostics
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planing
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
plane
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
help
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
faulted
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
microcontroller
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
variable delivery pump
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
best fit
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
fluids
متغیر
protean
متغیر
uneven
متغیر
conversional
متغیر
variable
متغیر
floating
متغیر
fitful
متغیر
unsteadily
متغیر
fluid
متغیر
variables
متغیر
vicissitudinous
متغیر
transitive
متغیر
unsteady
متغیر
indignant
متغیر
average variable cost
متغیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com