Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
convex set
مجموعه محدب
[ریاضی]
Other Matches
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
scrapbooks
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbook
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
subset
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
burster block
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
character set
دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
convex
محدب
gibbous
محدب
crowned
محدب
crowning
محدب
bulgy
محدب
panduriform
محدب الطرفین
convexty
بشکل محدب
convex
محدب گوژ
convex mirror
اینه محدب
convexo convex
ازدوسو محدب
convexo concave
محدب ومقعر
convex slope
شیب محدب
biconvex
محدب الطرفین
quasi convex
نیمه محدب
quasi convex
شبه محدب
camber weld
جوش محدب
pulvinated
نازبالشی محدب
pulvinate
محدب نازبالشی
convex lens
عدسی محدب
pulvinated frieze
کتیبه کوژ یا محدب
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
quasi convex function
تابع شبه محدب
spherical faceplate
صفحه محدب تلویزیون
quasi convex function
تابع نیمه محدب
knull
[تزئین محدب شکل]
gibbously
بطور محدب یا قوز
double convex lens
عدسی محدب الطرفین
convexly
حالت محدب داشتن
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
crown gear
چرخ دنده محدب
biconvex lens
عدسی محدب الطرفین
pandurate
شبیه ویولون محدب الطرفین
burning glass
عدسی محدب یاایینه مقعر
condenser
الت تقصیر عدسی محدب
bowtelle
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles
لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle
لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtell
[ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
biconvex
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart
[تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
meniscus
سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
gynoecium
مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
cable assembly
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
ro round off
کاو کردن محدب کردن
repertoire
مجموعه
sets
مجموعه
set
مجموعه
assemblies
مجموعه
repertory
مجموعه
setting up
مجموعه
batches
مجموعه
combination
مجموعه
caboodle
مجموعه
batches
یک مجموعه
batch
مجموعه
batch
یک مجموعه
assortment
مجموعه
assortments
مجموعه
bundle
مجموعه
bundling
مجموعه
series
مجموعه
yardage
مجموعه
aggregate
مجموعه
bundles
مجموعه
aggregates
مجموعه
dynamics
مجموعه نیروها
set
مجموعه
[ریاضی]
gymnasium
مجموعه ورزشی
orthogonal set
مجموعه متعامد
omnium gatherum
مجموعه اشخاص
omnium gatherum
مجموعه اشیا
null set
مجموعه تهی
null set
مجموعه پوچ
nomanclature
مجموعه اصطلاحات
cuspidation
مجموعه تیزه ها
MAPI
مجموعه استانداردها
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
library routine
روال مجموعه ها
instruction set
مجموعه دستورالعمل
igniter train
مجموعه چاشنی
empty set
مجموعه تهی
system
مجموعه سازمان
systems
مجموعه سازمان
cable block
مجموعه کابل
bijouterie
مجموعه جواهرات
nomenclature
مجموعه لغات
bibliotheca
مجموعه کتب
end product
مجموعه قطعات
triads
مجموعه سه تایی
triad
مجموعه سه تایی
master plan
نقشه مجموعه
master plans
نقشه مجموعه
use case
مجموعه ای از رویدادها
set theory
نظریه مجموعه ها
data set
مجموعه داده ها
libraries
مجموعه فایل ها
library
مجموعه فایل ها
complex
گروهه مجموعه
complexes
گروهه مجموعه
codex
مجموعه قوانین
code set
مجموعه رمز
cluster of galaxies
مجموعه کهکشانی
set theory
تئوری مجموعه ها
character set
مجموعه علائم
canonical ensemble
مجموعه بندادی
gymnasiums
مجموعه ورزشی
void set
مجموعه تهی
post-
مجموعه پستی
product of sums
حاصلضرب مجموعه ها
posted
مجموعه پستی
universal set
مجموعه جهانی
code
مجموعه قوانین
proper subset
زیر مجموعه
posts
مجموعه پستی
sets
دوره مجموعه
wiring
مجموعه سیم ها
test battery
مجموعه ازمون
working set
مجموعه دایر
working set
مجموعه کاری
universal set
مجموعه فراگیر
setting up
دوره مجموعه
subset
زیر مجموعه
style sheet
مجموعه تعاریف
regular set
مجموعه منظم
partial sum
پاره مجموعه
television set
مجموعه تلویزیونی
set
دوره مجموعه
post
مجموعه پستی
collection
اجتماع مجموعه
collections
اجتماع مجموعه
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
union
[set theory]
اجتماع
[مجموعه]
[ریاضی]
collecting system
مجموعه جمع کننده
data set ready
امادگی مجموعه داده ها
computer instruction set
مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
thesauruses
قاموس مجموعه اطلاعات
thesaurus
قاموس مجموعه اطلاعات
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
universal character set
مجموعه کاراکترهای جهانی
Intersection
[set theory]
اشتراک
[مجموعه]
[ریاضی]
school figures
مجموعه 96 حرکت در اسکیت
gatb
مجموعه ازمون استعدادعمومی
finite set
مجموعه متناهی
[ریاضی]
ascii character set
مجموعه کاراکترهای اسکی
sequential data set
مجموعه ترتیبی داده
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
tools
مجموعه برنامههای کاربردی
null
مجموعه حاوی صفرها
ribbing
مجموعه رگبرگهای برگ
nomenclature
مجموعه اصطلاحات نامگذاری
penal code
مجموعه حقوق کیفری
penal codes
مجموعه حقوق کیفری
set-theoretic difference
تفاضل
[مجموعه]
[ریاضی]
terminological
وابسته به مجموعه اصطلاحات
temporary data set
مجموعه داده موقتی
relative complement
تفاضل
[مجموعه]
[ریاضی]
infinite set
مجموعه نامتناهی
[ریاضی]
set theory
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
hayes command set
مجموعه فرمانهای هیز
superset
مجموعه مرجع
[ریاضی]
condominium
مجموعه های آپارتمانی
software
مجموعه کامل برنامه ها
general aptitude test battery
مجموعه ازمون استعدادعمومی
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
machine instruction set
مجموعه دستورالعمل ماشین
element
اعضا
[مجموعه]
[ریاضی]
generation data set
مجموعه دادههای تولیدی
language subset
زیر مجموعه زبان
convex set
مجموعه کوژ
[ریاضی]
microprogram
مجموعه زیر دستورات
data set organization
سازماندهی مجموعه داده ها
data set name
نام مجموعه داده ها
range
مجموعه مقادیر مجاز
data set label
برچسب مجموعه داده ها
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
number
مجموعه مقادیر مجاز
dsn
نام مجموعه داده
series
[مجموعه نقش و نگاره ها]
numeric
مجموعه کلیدها با اعداد
set diagram
[e.g. Euler or Venn diagram]
نمودار مجموعه
[ریاضی]
cadre
مجموعه یک طبقه ازصنوف اجتماعی
pulse
مجموعه متمادی پالسهای مشابه
decked
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
cadres
مجموعه یک طبقه ازصنوف اجتماعی
single in line memory module
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
pulsed
مجموعه متمادی پالسهای مشابه
karyotype
مجموعه خصوصیات کروموزمی موجودات
simm
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com