English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
Other Matches
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
dro حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
radix نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
interrupts اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
address شماره ای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addressed اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addresses اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
ip واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
charge محفظهای
charges محفظهای
saw tooth دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
cellular cofferdam فرازبند محفظهای
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
encapsulate در محفظهای قرار دادن
double chamber type tunnel klin کوره تونلی دو محفظهای
encapsulates در محفظهای قرار دادن
encapsulating در محفظهای قرار دادن
multi chamber klin کوره چند محفظهای
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
papers محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
paper محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
papered محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
papering محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
pods محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pod محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
expressional حالتی
two state دو حالتی
inexpressiveness بی حالتی
trimorphous سه حالتی
trimorph سه حالتی
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
state equation معادله حالتی
degenerated چند حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
multiphase چند حالتی
degenerating چند حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state variable متغییر دو حالتی
degenerate چند حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
dichotomies دو حالتی دورستگی
degenerates چند حالتی
dichotomy دو حالتی دورستگی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
strike an attitude حالتی بخود گرفتن
to get into دچار [حالتی] شدن
to fall into دچار [حالتی] شدن
desperateness حالتی که بیرون ازامیدباشد
degeneracy چند حالتی بودن
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
passages انتقال از حالتی به حالت دیگر
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
passage انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
the greenish hue of blue حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
hand inhand poition رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
merger حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
recognition و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
mergers حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
optical و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
recognition و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
dropped فرود
abseiling فرود
line of fall خط فرود
splashdowns آب فرود
splashdown آب فرود
land فرود
landing فرود
abseil فرود
abseils فرود
landings فرود
downstream فرود اب
tailwater فرود اب
dropping فرود
drop فرود
abseiled فرود
drops فرود
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
approach مسیر فرود
perch فرود امدن
under carriage ارابه فرود
landing spot نقطه فرود
landing weight وزن فرود
landing zone منطقه فرود
plunged فرود امدن
plunges فرود امدن
alight فرود امدن
perching فرود امدن
landing site محل فرود
plunge فرود امدن
run way باند فرود
landing gear ارابه فرود
landing hill تپه فرود
run way محوطه فرود
perches فرود امدن
landing light چراغ فرود
landing site پایگاه فرود
perched فرود امدن
missed approach فرود اضطراری
missed approach فرود ناقص
undercarriages ارابه فرود
descend فرود امدن
descends فرود امدن
application of a force فرود نیرو
drop zone منطقه فرود
parachut چتر فرود
prelanding قبل از فرود
descendeur صفحه فرود
forced landing فرود اجباری
alights فرود امدن
night landing فرود شبانه
soft landing فرود نرم
approached مسیر فرود
approaches مسیر فرود
light or lighted فرود امدن
alighted فرود امدن
undercarriage ارابه فرود
alighting فرود امدن
strip باند فرود
deck landing aid کمکهای فرود
landed فرود امده
approach clearance اجازه فرود
ditching فرود اضطراری
pits منطقه فرود
nosediving فرود عمودی
nosedives فرود عمودی
nosedive فرود عمودی
landing strip باند فرود
impact point نقطه فرود
angle of fall زاویه فرود
landing strips باند فرود
land vi فرود امدن
instrument landing فرود کور
landing angle زاویه فرود
nosedived فرود عمودی
pit منطقه فرود
access point نقطه فرود
landing area منطقه فرود
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
calyx طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
PCU وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
belly flop با شکم فرود آمدن
angle of fall زاویه فرود گلوله
drop zone منطقه فرود چترباز
belly flops با شکم فرود آمدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com