English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
Other Matches
embarkation area محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
cockpit اطاقک خلبان درهواپیما
loading بارگیری مهمات درهواپیما
cockpits اطاقک خلبان درهواپیما
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
radome پوشش پلاستیکی انتن رادار درهواپیما
decalage اختلاف زاویه نصب بالها درهواپیما
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man سوار در سوار نظام
cargo transporter جعبه حمل بار درهواپیما یا ناو سکوی حمل بار
garth محوطه
precinct محوطه
areas محوطه
space محوطه
spaces محوطه
zone محوطه
zones محوطه
precincts محوطه
enclosures محوطه
enclosure محوطه
ward محوطه
compound محوطه
compounded محوطه
haw محوطه
compound : محوطه
hawed محوطه
compounds : محوطه
hawing محوطه
wards محوطه
area محوطه
ground محوطه
compounds محوطه
haws محوطه
compounded : محوطه
cincture حلقه محوطه
clear way محوطه صعود
cubby محوطه مکعب
freeze space محوطه سردخانه
environment architecture معماری محوطه
enceinte محوطه قلعه
runs ترتیب محوطه
run ترتیب محوطه
embarkation area محوطه بارگیری
yards حیاط محوطه
dock yard محوطه بارانداز
dock yard محوطه لنگرگاه
apron محوطه بارگیری
area of probability محوطه احتمالات
yard محوطه یا میدان
closes چهاردیواری محوطه
penalty areas محوطه پنالتی
penalty area محوطه پنالتی
closest چهاردیواری محوطه
farmyards محوطه مزرعه
farmyard محوطه مزرعه
area of visibility محوطه دید
trap محوطه کوچک
yard حیاط محوطه
aprons محوطه بارگیری
chill space محوطه سردخانه
lawn محوطه چمن
lawns محوطه چمن
close چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
yards محوطه یا میدان
buffer distance محوطه امنیت
ambit وسعت محوطه
courtyard محوطه محصور
out port بندرخارج از محوطه
Inc مخفف محوطه
lot قرعه محوطه
yard man متصدی محوطه
stockyard محوطه دامداری
run way محوطه فرود
goal crease محوطه دروازه
runout محوطه دویدن
god's acre محوطه کلیسا
run way محوطه دویدن هواپیما
sited محل محوطه کار
ward حیاط محوطه زندان
outdoor lighting fixtures چراغهای روشنائی محوطه
site محل محوطه کار
sites محل محوطه کار
chill space محوطه سرد انبار
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
backcourt محوطه پشت یک سوم
side lines محوطه بیرون از خط کناری
plainer میدان یا محوطه جنگ
back judge داور در محوطه دفاعی
plain میدان یا محوطه جنگ
plains میدان یا محوطه جنگ
loculus محوطه یاحفره کوچک
wards حیاط محوطه زندان
landscape architecture معماری محوطه سازی
parking محوطه پارک کردن
impark در محوطه نگاه داشتن
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
magazine space محوطه زاغه مهمات
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
plainest میدان یا محوطه جنگ
quarterdeck محوطه تشریفات ناو
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
area of uncertainity محوطه عدم امنیت
cubbyhole محوطه کوچک ومحصور
net محوطه تمرین محصوربا تور
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
nets محوطه تمرین محصوربا تور
nett محوطه تمرین محصوربا تور
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
gully محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
outland زمینهای خارج از محوطه ملک
back room محوطه بین خط پایانی ودیوار
gulleys محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gullies محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
yardmaster رئیس محوطه بارانداز راه اهن
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
yard track ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
drylot محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
Genius Loci نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
lumberyard محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
bloop ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
lumberyards محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
tolling حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
horsewoman سوار
outside ofa horse سوار
in the saddle سوار
boarded سوار
board سوار
horseback سوار
horsewomen سوار
piece سوار
pieces سوار
troopers سوار
trooper سوار
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
chutes چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chute چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
equestrian اسب سوار
equestrian چابک سوار
horsemen اسب سوار
boot and saddle سوار شوید
surfer موج سوار
skim boarder موج سوار
ride سوار شدن
jockeys چابک سوار
chevalier سوار دلاور
jockey چابک سوار
reinsman اسب سوار
modulating سوار کردن
board surfer موج سوار
biker موتورسیکلت سوار
acheval سوار بر اسب
enchase سوار کردن
armored cavalry سوار زرهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com