Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
batter's box
محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
Other Matches
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space
محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard
محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
rectangle
مستطیل
rectangular
مستطیل
rectangles
مستطیل
cuboid
مستطیل
oblong
مستطیل
oblongs
مستطیل
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
dispersion rectangle
مستطیل پراکندگی
rectangles
مربع مستطیل
deflection pattern
مستطیل انحراف
rectangle
مربع مستطیل
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
rectangle of dispersion
مستطیل پراکندگی گلوله ها
rectangular prism
منشور مستطیل القاعده
quadrat
قطعه زمین مستطیل
free throw lane
مستطیل پرتاب ازاد
rectangular antiprism
ضد منشور مستطیل القاعده
rectangular giagram
دیاگرام مستطیل شکل
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
right angled parallelogram
مربع مستطیل چارگوش دراز
rectangles
چهار گوش دراز مستطیل
rectangle
چهار گوش دراز مستطیل
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
Egyptian hall
[اتاق عمومی مستطیل شکل]
box palet
پالت مکعب مستطیل شکل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
pilaster
ستون چهار گوش یا مستطیل پایه مبل وصندلی
humeral veil
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
volleyball
بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
tablock
واشر تجتی بی زبئنه مستطیل شکل که به بالا خم شده ومهره را در جای خود قفل میکند
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
zones
محوطه
space
محوطه
haw
محوطه
area
محوطه
areas
محوطه
hawed
محوطه
haws
محوطه
zone
محوطه
spaces
محوطه
hawing
محوطه
ground
محوطه
precinct
محوطه
ward
محوطه
wards
محوطه
enclosures
محوطه
compounds
: محوطه
compounded
محوطه
enclosure
محوطه
precincts
محوطه
compounded
: محوطه
garth
محوطه
compounds
محوطه
compound
محوطه
compound
: محوطه
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
aprons
محوطه بارگیری
stockyard
محوطه دامداری
yard man
متصدی محوطه
apron
محوطه بارگیری
enceinte
محوطه قلعه
clear way
محوطه صعود
environment architecture
معماری محوطه
trap
محوطه کوچک
embarkation area
محوطه بارگیری
dock yard
محوطه لنگرگاه
cubby
محوطه مکعب
Inc
مخفف محوطه
closer
چهاردیواری محوطه
closes
چهاردیواری محوطه
closest
چهاردیواری محوطه
ambit
وسعت محوطه
area of visibility
محوطه دید
area of probability
محوطه احتمالات
farmyard
محوطه مزرعه
farmyards
محوطه مزرعه
dock yard
محوطه بارانداز
close
چهاردیواری محوطه
lawns
محوطه چمن
run
ترتیب محوطه
cincture
حلقه محوطه
chill space
محوطه سردخانه
courtyard
محوطه محصور
runs
ترتیب محوطه
buffer distance
محوطه امنیت
penalty areas
محوطه پنالتی
lawn
محوطه چمن
penalty area
محوطه پنالتی
runout
محوطه دویدن
lot
قرعه محوطه
yards
حیاط محوطه
out port
بندرخارج از محوطه
yards
محوطه یا میدان
yard
حیاط محوطه
yard
محوطه یا میدان
god's acre
محوطه کلیسا
freeze space
محوطه سردخانه
goal crease
محوطه دروازه
run way
محوطه فرود
side lines
محوطه بیرون از خط کناری
plain
میدان یا محوطه جنگ
ward
حیاط محوطه زندان
parking
محوطه پارک کردن
run way
محوطه دویدن هواپیما
catcher's box
محوطه مخصوص توپگیر
magazine space
محوطه زاغه مهمات
chill space
محوطه سرد انبار
plainer
میدان یا محوطه جنگ
plainest
میدان یا محوطه جنگ
plains
میدان یا محوطه جنگ
backcourt
محوطه پشت یک سوم
back boundary line
محوطه پشت خط سرویس
back judge
داور در محوطه دفاعی
fabrique
[ساختمانی در محوطه باغ]
outdoor lighting fixtures
چراغهای روشنائی محوطه
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
wards
حیاط محوطه زندان
loculus
محوطه یاحفره کوچک
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
site
محل محوطه کار
sited
محل محوطه کار
landscape architecture
معماری محوطه سازی
cubbyhole
محوطه کوچک ومحصور
impark
در محوطه نگاه داشتن
quarterdeck
محوطه تشریفات ناو
quarterdecks
محوطه تشریفات ناو
sites
محل محوطه کار
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
outland
زمینهای خارج از محوطه ملک
nett
محوطه تمرین محصوربا تور
ping pong court
محوطه بازی پینگ پنگ
departure end
انتهای محوطه دویدن هواپیما
arresting sheave span
محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
pickup field
محوطه سوار شدن درهواپیما
arresting system runout
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
tree farm
محوطه درخت کاری جنگل
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
loculus
محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
net
محوطه تمرین محصوربا تور
base hit
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
outer fix
محوطه توقف خارجی هواپیما
nets
محوطه تمرین محصوربا تور
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
gulleys
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gullies
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gully
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
open ice
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
ball hawk
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
yardmaster
رئیس محوطه بارانداز راه اهن
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com