English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
windowing environment محیط پنجرهای
Other Matches
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
grated بخاری پنجرهای
grates بخاری پنجرهای
grate بخاری پنجرهای
wafers شیرینی پنجرهای
wafer شیرینی پنجرهای
child window پنجرهای در پنجره اصلی
shutter پشت پنجرهای پرده روزنه
shutters پشت پنجرهای پرده روزنه
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
targetting پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targeted پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targetted پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targeting پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
toolbar پنجرهای که حاوی نشانه هایی است که به ابزار دستیابی دارند
inactive پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
groups نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
modals 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
focused پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussing پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focusses پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focus پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussed پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focuses پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
spheres محیط
millieu محیط
milieu محیط
milieux محیط
circuity محیط
circumferences محیط
sphere محیط
outline محیط
milieus محیط
outward things محیط
perimeter محیط
periphery محیط
peripheries محیط
girths محیط
girth محیط
perimeters محیط
entourage محیط
entourages محیط
outside محیط
setting محیط
environments محیط
settings محیط
environment محیط
lap محیط
outsides محیط
lapped محیط
outlining محیط
medium محیط
outlines محیط
circumference محیط
surroundings محیط
ambience محیط
ambiance محیط
mediums محیط
outlined محیط
operational environment محیط فعالیت
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
acclimatization سازش با محیط
dispersion medium محیط پاشندگی
operational environment محیط عملیاتی
perimeters پیرامون محیط
milieus محیط اجتماعی
milieux محیط اجتماعی
silhouette محیط مریی
silhouettes محیط مریی
dispersive medium محیط پخش
perimeter پیرامون محیط
environment architecture معماری محیط
ill neighboured دارای محیط بد
in vitro در محیط مصنوعی
in vivo در محیط طبیعی
bonification به سازی محیط
bodification بهسازی محیط
atmospheric environement محیط جوی
induced environment محیط القایی
living environment محیط زنده
ambient temperature دمای محیط
climate for growth محیط رشد
ambient pressure فشار محیط
milieu therapy محیط درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
miseenscene محیط کلی
mixed environment محیط درهم
circumambient محیط دورگردیدن
environments محیط زیست
peripheries محیط حدود
periphery محیط حدود
threptic محیط زاد
circumferences محیط دایره
circumference محیط دایره
medium محیط کشت
social milieu محیط اجتماعی
environment محیط زیست
milieu محیط اجتماعی
circled محیط دایره
circles محیط دایره
psychological environment محیط روانی
circling محیط دایره
mediums محیط کشت
environmentalists محیط نگر
circle محیط دایره
shelf environment محیط کم عمق
contour محیط مرئی
workbenches محیط کاری
workbench محیط کاری
polarization of a medium قطبش محیط
comprehensive وسیع محیط
environmentalist محیط نگر
environmentalism محیط زیست شناسی
environmental conservation حفافت محیط زیست
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
environmentalism محیط زیست گرایی
terrestrial environment وضع محیط زمین
metaerg صفت محیط زاد
it is meters محیط ان دومتر است
psychonomics محیط شناسی روانی
induced environment محیط القا شده
eco- پیشوند محیط پرگیر
environmental protection حفاظت محیط زیست
domain knowledge دانش محیط کاربرد
environmetal protection حمایت محیط زیستی
environmentalist محیط زیست شناس
misfit غیر متجانس با محیط
misfits غیر متجانس با محیط
bonification scheme طرح بهسازی محیط
atlantic دریای محیط غربی
element محیط طبیعی اخشیج
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
circumstance شرایط محیط اهمیت
accommodation سازش با مقتضیات محیط
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
accommodations سازش با مقتضیات محیط
acid cure پخت در محیط اسیدی
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
environmentalists محیط زیست گرا
environmentalists محیط زیست شناس
collapse design محاسبه در محیط خمیری
peripheral دورهای وابسته به محیط
outside محیط دست بالا
derealization دگرسان بینی محیط
outsides محیط دست بالا
elements محیط طبیعی اخشیج
environmentalist محیط زیست گرا
data base environment محیط پایگاه داده
elements عامل اصلی محیط طبیعی
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
invert تغییر اعداد در محیط دودویی
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
inverts تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting تغییر اعداد در محیط دودویی
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
element عامل اصلی محیط طبیعی
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
living environment جانداران محیط زیوندگان- پرمون
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
demarcation نشان دادن اختلاف بین دو محیط
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
alternate برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
environmental refugee پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
autecology مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
archive قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com