English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
English Persian
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
Other Matches
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
summary خلاصه مختصر
summaries خلاصه مختصر
apercu خلاصه مختصر
sketches پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
briefed خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefer خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
digesting خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest خلاصه کردن و شدن خلاصه
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
quadruplication تهیه چیزی درچهارنسخه
precise مختصر کردن مختصر
outlines خلاصه خلاصه کردن
outlining خلاصه خلاصه کردن
outlined خلاصه خلاصه کردن
outline خلاصه خلاصه کردن
copied تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copies تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
epitomist شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
abridge مختصر کردن
look in دیدن کردن مختصر
shortens مختصر کردن کاستن
abbreviate مختصر یا مفید کردن
abbreviates مختصر یا مفید کردن
abbreviating مختصر یا مفید کردن
shortened مختصر کردن کاستن
shorten مختصر کردن کاستن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
epitomizes خلاصه کردن
epitomises خلاصه کردن
foreshortened خلاصه کردن
epitomized خلاصه کردن
epitomize خلاصه کردن
condenses خلاصه کردن
summarises خلاصه کردن
synopsize خلاصه کردن
condensing خلاصه کردن
summarised خلاصه کردن
summarize خلاصه کردن
epitomised خلاصه کردن
summarising خلاصه کردن
condense خلاصه کردن
epitomising خلاصه کردن
foreshortens خلاصه کردن
summarizes خلاصه کردن
abstracting خلاصه کردن
summarized خلاصه کردن
summarizing خلاصه کردن
abstract خلاصه کردن
foreshorten خلاصه کردن
epitomizing خلاصه کردن
abstracts خلاصه کردن
to run in to a person دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
briefer دستور خلاصه کردن
to take notes of خلاصه نویسی کردن از
brief دستور خلاصه کردن
condensible قابل خلاصه کردن
to make a long story short <idiom> خلاصه کردن قصه
abbreviates مختصرکردن خلاصه کردن
abbreviating مختصرکردن خلاصه کردن
briefed دستور خلاصه کردن
briefest دستور خلاصه کردن
abbreviate مختصرکردن خلاصه کردن
run-through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-throughs بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
abstract a deed قباله ایی را خلاصه کردن
cut down خلاصه کردن تقلیل دادن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
condenses منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condense منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condensing منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
simplifying مختصر کردن اسانتر کردن
simplify مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying اسان تر کردن مختصر کردن
simplify اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies مختصر کردن اسانتر کردن
simplifies اسان تر کردن مختصر کردن
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
briefing جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
catering تهیه کردن
administer تهیه کردن
prepares تهیه کردن
administering تهیه کردن
administers تهیه کردن
afforded تهیه کردن
prepare تهیه کردن
afford تهیه کردن
provision تهیه کردن
preparing تهیه کردن
supplied تهیه کردن
administered تهیه کردن
affording تهیه کردن
affords تهیه کردن
supplying تهیه کردن
supply تهیه کردن
procuring تهیه کردن
processes تهیه کردن
procure تهیه کردن
cater تهیه کردن
provides تهیه کردن
catered تهیه کردن
caters تهیه کردن
provide تهیه کردن
procures تهیه کردن
procured تهیه کردن
to find in تهیه کردن
blends تهیه کردن
process تهیه کردن
blend تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
compressing خلاصه کردن متراکم کردن
compress خلاصه کردن متراکم کردن
compresses خلاصه کردن متراکم کردن
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
funded تهیه وجه کردن
enables تهیه کردن برای
extemporised فورا تهیه کردن
whomp up بسرعت تهیه کردن
process تهیه و تولید کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
conserve کنسرو تهیه کردن
enable تهیه کردن برای
conserved کنسرو تهیه کردن
enabled تهیه کردن برای
enabling تهیه کردن برای
fund تهیه وجه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
get تهیه کردن فهمیدن
processes تهیه و تولید کردن
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
programme برنامه تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
bill تهیه کردن صورتحساب
bills تهیه کردن صورتحساب
preparation تهیه کردن اتش
gets تهیه کردن فهمیدن
getting تهیه کردن فهمیدن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporizing فورا تهیه کردن
effigies تمثال تهیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com