English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
discriminating circuit مدار تفکیک کننده مین
Other Matches
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
diacritic تفکیک کننده
separator تفکیک کننده
demodulator تفکیک کننده
diacritical تفکیک کننده
discriminator تفکیک کننده
resolving agent عامل تفکیک کننده
modem تلفیق و تفکیک کننده
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
internal modem تلفیق و تفکیک کننده درونی
oscillator تفکیک کننده امواج اشکارساز
hayes compatible modem تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
igniter train مدار مشتعل کننده
induction circuit مدار القاء کننده
inverting circuit مدار معکوس کننده
detecting circuit مدار کشف کننده مین
line circuit breaker کلید قطع کننده مدار
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
automatic circuit breaker کلید قطع کننده مدار خودکار
part تفکیک کردن تفکیک شدن
cut out switch مدار یا زیردستگاه ناکنش ورساز یا غیرفعال کننده
epo Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
serials مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carry سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
powder train مدار خرج مدار باروت
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
breakdowns تفکیک
breakdown تفکیک
denotation تفکیک
analysis تفکیک
resolutions تفکیک
separating تفکیک
break down تفکیک
breaks تفکیک
parting تفکیک
removal تفکیک
demodulation تفکیک
disintegration تفکیک
resolution تفکیک
differentiation تفکیک
dissociation تفکیک
partings تفکیک
break تفکیک
severance تفکیک
secession تفکیک
disjunction تفکیک
secernment تفکیک
separation تفکیک
segregation تفکیک
separations تفکیک
dissociates تفکیک نمودن
separable قابل تفکیک
separable تفکیک پذیر
self dissociation خود تفکیک
ionic dissociation تفکیک یونی
dissociation curve منحنی تفکیک
detachable قابل تفکیک
disjunct وجه تفکیک
dissociation تفکیک گسستگی
color separation تفکیک رنگ
dissociation constant ثابت تفکیک
low resolution تفکیک پایین
detachments جداسازی تفکیک
detaching تفکیک کردن
dissociate تفکیک نمودن
separates جدایی تفکیک
detachable bottom کف قابل تفکیک
partition تفکیک کردن
partitions تفکیک کردن
detachment جداسازی تفکیک
separation تفکیک کردن
separation تفکیک متارکه
dissociating تفکیک نمودن
separates تفکیک کردن
separate تفکیک کردن
detaches تفکیک کردن
detach تفکیک کردن
separate جدایی تفکیک
separated تفکیک کردن
separated جدایی تفکیک
separations تفکیک کردن
separability تفکیک پذیری
resolutions تفکیک پذیری
segregation تفکیک کردن
break down of negotiation تفکیک مذاکرات
parcelling تفکیک زمین
resolution تفکیک پذیری
racial segregation تفکیک نژادی
predissociation پیش تفکیک
resolvable تفکیک پذیر
centrifuge تفکیک کردن
break bulk تفکیک محصولات
degree of dissociation درجه تفکیک
thermal dissociation تفکیک گرمایی
severable تفکیک پذیر
resolving power قدرت تفکیک
photodissociation تفکیک نوری
dissociation energy انرژی تفکیک
knocked down تفکیک شده
split risk تفکیک خطر
centrifuges تفکیک کردن
division of powers تفکیک قوا
inseparable تفکیک ناپذیر
resolution power توان تفکیک
separations تفکیک متارکه
response differentiation تفکیک پاسخ
optical resolution تفکیک نوری
break up تفکیک کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
segregate جدا سازی تفکیک
bond dissociation energy انرژی تفکیک پیوند
partitions وسیله یا اسباب تفکیک
resolving power توان تفکیک تلسکوپ
partition وسیله یا اسباب تفکیک
resolutions تفکیک پذیری رفع
principle of separation of powers اصل تفکیک قوا
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
resolution تفکیک پذیری رفع
preesolved پیش تفکیک شده
low resolution تفکیک پذیری پایین
separatism تفکیک تجزیه طلبی
desegregating تفکیک زدایی کردن
desegregates تفکیک زدایی کردن
desegregated تفکیک زدایی کردن
desegregate تفکیک زدایی کردن
denominationalism اعتقاد به تفکیک و تقسیم
segregation تفکیک ذرات بتن
segregates جدا سازی تفکیک
segregating جدا سازی تفکیک
separably بطور قابل تفکیک
work breakdown structure ساختار تفکیک کار
inseparable غیر قابل تفکیک
disintegration product محصول تجزیه و تفکیک شده
desegregated تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates تفکیک نژادی را فسخ کردن
oscillations تفکیک امواج اشکار سازی
desegregate تفکیک نژادی را فسخ کردن
oscillation تفکیک امواج اشکار سازی
resolution قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
resolvable tartaric acid تارتریک اسید تفکیک پذیر
inseparable cost هزینه غیر قابل تفکیک
exploded pie graph نمودار گرد تفکیک شده
denoted تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes تفکیک کردن علامت گذاردن
denotation علامت تفکیک معنی و مفهوم
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
denote تفکیک کردن علامت گذاردن
segregative طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolutions قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
denotative دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
resolution قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
impartible جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
fibre optics وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
differentiation فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com