| Total search result: 350 (44 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| graduate |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
| order |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| cleaned |
مرتب کردن |
| cleanest |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| tidied |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| regularize |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| regularizing |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| arranging |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| clear up |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| lineup |
مرتب کردن |
| put straight |
مرتب کردن |
| to map out |
مرتب کردن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| weighting |
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها |
| organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
| job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| surf |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
| tile |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
| tiles |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
| sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| index |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
| indexed |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
| indexes |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
| pass |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| passed |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| passes |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| dual |
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |
| clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
| clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
adjust |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| adjusting |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
| ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
| ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
| serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
| serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
| dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
| ascend |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| ascended |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| ascends |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| straighten |
درست کردن مرتب کردن |
| straightened |
درست کردن مرتب کردن |
| straightening |
درست کردن مرتب کردن |
| straightens |
درست کردن مرتب کردن |
| preventive |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
| selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
format |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| formats |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
| refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
| refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
| tree |
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود |
| tabulate |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| tabulated |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| tabulates |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
| scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
| permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| shipshape |
مرتب کردن منظم |
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
| alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
| block sort |
مرتب کردن بلاکی |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
| Other Matches |
|
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
| exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
| to fix up |
مرتب کردن جادادن |
| pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
| oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| reorder |
دوباره مرتب کردن |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| internal sort |
مرتب کردن درونی |
| tree sort |
مرتب کردن درختی |
| selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
| insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
| multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
| polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
| multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
| radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
| multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
| clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
| To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
| quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
| drum sorting |
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی |
| filing system |
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه |
| chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
| digital sorting |
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی |
| internal sort |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
| mercury delay line |
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه |
| pair exchange sorting algorithm |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
| WAVE file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
| WAV file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
| tabulation |
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط |
| raster graphics |
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر |
| refile |
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی |
| dp |
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده |
| DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
| businesslike |
مرتب |
| systematic |
مرتب |
| tidied |
مرتب |
| trims |
مرتب |
| serials |
مرتب |
| presentable <adj.> |
مرتب |
| straight <adj.> |
مرتب |
| trimmest |
مرتب |
| kilter |
مرتب |
trim <adj.> |
مرتب |
| well groomed |
مرتب |
| index |
مرتب کر دن |
| well-groomed |
مرتب |
| serial |
مرتب |
| prissy |
مرتب |
| ordered |
مرتب |
| neatest |
مرتب |
| indexed |
مرتب کر دن |
| tidy <adj.> |
مرتب |
| orderly |
مرتب |
| decent <adj.> |
مرتب |
| fair <adj.> |
مرتب |
| tidiest |
مرتب |
| proper <adj.> |
مرتب |
| steady <adj.> |
مرتب |
| uncluttered <adj.> |
مرتب |
| well-ordered <adj.> |
مرتب |
| irregular |
نا مرتب |
| in good order <adj.> |
مرتب |
| business like |
مرتب |
| he was neat |
مرتب |
| regulars |
مرتب |
| methodic |
مرتب |
| orderlies |
مرتب |
| tidying |
مرتب |
| tidies |
مرتب |
| tidier |
مرتب |
| indexes |
مرتب کر دن |
| neat <adj.> |
مرتب |
| neater |
مرتب |
| regular <adj.> |
مرتب |
| shipshape |
مرتب |
| tidily <adv.> |
بصورت مرتب |
| straightest |
راحت مرتب |
| periodical |
که مرتب رخ میدهد |
| unrehearsed |
ازقبلآماده - مرتب |
| ordering |
مرتب سازی |
| trimmest |
مرتب پاکیزه |
| ordered pair |
جفت مرتب |
| straight |
راحت مرتب |
trim |
مرتب پاکیزه |
sorting |
مرتب نمودن |
| straighter |
راحت مرتب |
| Shipshape . In apple pie order. |
مرتب ومنظم |
| partially ordered |
پاره مرتب |
| riptide |
جریان اب نا مرتب |
| trims |
مرتب پاکیزه |
intrinsic |
مرتب شایسته |
| periodic |
که مرتب رخ میدهد |
| j'adoube |
مرتب می کنم |
| duly <adv.> |
بطور مرتب |
| duly <adv.> |
بصورت مرتب |
| well conditioned |
مرتب و منظم |
| queerly |
بطور مرتب |
| neatly <adv.> |
بصورت مرتب |
| neatly <adv.> |
بطور مرتب |
| well ordered |
مرتب و منظم |
| tidily <adv.> |
بطور مرتب |
| orderly <adv.> |
بطور مرتب |
| orderly <adv.> |
بصورت مرتب |
| Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . |
مرتب ومنظم |
| external sort |
مرتب سازی خارجی |
| magnetic tape sorting |
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی |
| unjustified |
که مرتب نشده است |
bag |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
| bags |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
| neatly |
بطور مرتب و اراسته |
| tabular |
مرتب شده در یک جدول |
| ascending sort |
مرتب سازی صعودی |
| neatest |
شسته و رفته مرتب |
| neater |
شسته و رفته مرتب |
| major sort |
مرتب سازی اصلی |
| descending sort |
مرتب سازی نزولی |
| neat |
شسته و رفته مرتب |
| file |
دسته کاغذهای مرتب |
| indexical |
مرتب بشکل فهرست |
| internal sort |
مرتب سازی داخلی |
| ordered tree |
درخت مرتب شده |
filed |
دسته کاغذهای مرتب |
| sort field |
میدان مرتب سازی |
| primp |
مرتب ومنظم ساختن |
| ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
| She keep son bothering me . |
مرتب مزاحم من است |
| ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
| sort field |
فیلد مرتب سازی |
| multipass sort |
مرتب سازی چند عبوری |
| churchgoers |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
| My stomach is out of order. |
مزاجم مرتب کارنمی کند |
| neaty |
بطور مرتب و اراسته بسادگی |
| churchgoer |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
| cyclic |
عملی که مرتب تکرار میشود |
| references |
لیست موضوعات مرتب شده |
| card sorter |
دستگاه مرتب کننده کارت |
| reference |
لیست موضوعات مرتب شده |
| alphanumeric sort |
مرتب نمودن الفبا عددی |
coherent |
مرتب و دارای نظم متوالی |
| sequential |
مرتب شده به صورت ترتیبی |
| griper |
کسیکه مرتب شکایت میکند |
structure |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| continuous |
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد |
| superfix |
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن |
| looped |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
| loops |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
loop |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
| filing system |
نرم افزار مرتب سازی فایل |
| collated |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
| He put his papers in order before going to bed . |
قبل ازخوابیدن کاغذهایش را مرتب کرد |
| collates |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
| structuring |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| I am very orderly and systematic in my work . |
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم |
| collating |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
| minor sort |
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی |
| list |
مجموعه موضوعات مرتب شده داده |
| collate |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
| structures |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| Is your passport in order ? |
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟ |
| number |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
| sort generator |
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند |
| dibit |
یکی از اعداد دودوئی مرتب شده زیر: |
series |
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند |
| organizational |
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است |
| process |
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند |
| quincun cial |
مرتب بشکل خالهای برگ پنج درگنجفه |
| whispering campaign |
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها |
| numbers |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
| processes |
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند |
| independent in come |
درامد مرتب که شخص را ازکارکردن برای زندگانی بی نیازمیسازد |
| post |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| priorities |
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند. |
| The car is now in perfect running order . |
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند |
| arrays |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
| post- |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| array |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |