Total search result: 350 (42 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
graduate |
مرتب کردن |
graduates |
مرتب کردن |
graduating |
مرتب کردن |
order |
مرتب کردن |
clean |
مرتب کردن |
cleaned |
مرتب کردن |
cleanest |
مرتب کردن |
cleans |
مرتب کردن |
marshal |
مرتب کردن |
marshaled |
مرتب کردن |
marshaling |
مرتب کردن |
marshalled |
مرتب کردن |
marshals |
مرتب کردن |
tidied |
مرتب کردن |
tidier |
مرتب کردن |
tidies |
مرتب کردن |
tidiest |
مرتب کردن |
tidy |
مرتب کردن |
tidying |
مرتب کردن |
collocate |
مرتب کردن |
collocated |
مرتب کردن |
collocates |
مرتب کردن |
collocating |
مرتب کردن |
regularised |
مرتب کردن |
regularises |
مرتب کردن |
regularising |
مرتب کردن |
regularize |
مرتب کردن |
regularized |
مرتب کردن |
regularizes |
مرتب کردن |
regularizing |
مرتب کردن |
arrange |
مرتب کردن |
arranged |
مرتب کردن |
arranges |
مرتب کردن |
arranging |
مرتب کردن |
collate |
مرتب کردن |
collated |
مرتب کردن |
collates |
مرتب کردن |
collating |
مرتب کردن |
concert |
مرتب کردن |
concerts |
مرتب کردن |
clear up |
مرتب کردن |
draw up |
مرتب کردن |
fix up |
مرتب کردن |
set in order |
مرتب کردن |
to cleanvp |
مرتب کردن |
to put to rights |
مرتب کردن |
lineup |
مرتب کردن |
put straight |
مرتب کردن |
to map out |
مرتب کردن |
straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
|
|
Search result with all words |
|
weighting |
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها |
organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
surf |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
set |
نهادن مرتب کردن |
sets |
نهادن مرتب کردن |
setting up |
نهادن مرتب کردن |
right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
tile |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
tiles |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
index |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
indexed |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
indexes |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
pass |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
passed |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
passes |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
dual |
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد |
square |
مرتب کردن کلاه |
squared |
مرتب کردن کلاه |
squares |
مرتب کردن کلاه |
squaring |
مرتب کردن کلاه |
clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
adjust |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
adjusting |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
data processing |
مرتب کردن داده ها |
serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
ascend |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
ascended |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
ascends |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
straighten |
درست کردن مرتب کردن |
straightened |
درست کردن مرتب کردن |
straightening |
درست کردن مرتب کردن |
straightens |
درست کردن مرتب کردن |
preventive |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
format |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
formats |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
tree |
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود |
tabulate |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulated |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
tabulates |
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود |
scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
shipshape |
مرتب کردن منظم |
justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
block sort |
مرتب کردن بلاکی |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
Other Matches |
|
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
to fix up |
مرتب کردن جادادن |
pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
redd |
مرتب کردن رهاساختن |
quicksort |
مرتب کردن سریع |
oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
ripple sort |
مرتب کردن موجی |
reorder |
دوباره مرتب کردن |
collating sort |
مرتب کردن داده |
internal sort |
مرتب کردن درونی |
tree sort |
مرتب کردن درختی |
selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
drum sorting |
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی |
filing system |
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه |
chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
digital sorting |
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی |
internal sort |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
mercury delay line |
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه |
pair exchange sorting algorithm |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
WAVE file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
WAV file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
tabulation |
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط |
raster graphics |
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر |
refile |
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی |
dp |
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده |
DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
businesslike |
مرتب |
systematic |
مرتب |
tidied |
مرتب |
trims |
مرتب |
serials |
مرتب |
presentable <adj.> |
مرتب |
straight <adj.> |
مرتب |
trimmest |
مرتب |
kilter |
مرتب |
trim <adj.> |
مرتب |
well groomed |
مرتب |
index |
مرتب کر دن |
well-groomed |
مرتب |
serial |
مرتب |
prissy |
مرتب |
ordered |
مرتب |
neatest |
مرتب |
indexed |
مرتب کر دن |
tidy <adj.> |
مرتب |
orderly |
مرتب |
decent <adj.> |
مرتب |
fair <adj.> |
مرتب |
tidiest |
مرتب |
proper <adj.> |
مرتب |
steady <adj.> |
مرتب |
uncluttered <adj.> |
مرتب |
well-ordered <adj.> |
مرتب |
irregular |
نا مرتب |
in good order <adj.> |
مرتب |
business like |
مرتب |
he was neat |
مرتب |
regulars |
مرتب |
methodic |
مرتب |
orderlies |
مرتب |
tidying |
مرتب |
tidies |
مرتب |
tidier |
مرتب |
indexes |
مرتب کر دن |
neat <adj.> |
مرتب |
neater |
مرتب |
regular <adj.> |
مرتب |
shipshape |
مرتب |
tidily <adv.> |
بصورت مرتب |
straightest |
راحت مرتب |
periodical |
که مرتب رخ میدهد |
unrehearsed |
ازقبلآماده - مرتب |
ordering |
مرتب سازی |
trimmest |
مرتب پاکیزه |
ordered pair |
جفت مرتب |
straight |
راحت مرتب |
trim |
مرتب پاکیزه |
sorting |
مرتب نمودن |
straighter |
راحت مرتب |
Shipshape . In apple pie order. |
مرتب ومنظم |
partially ordered |
پاره مرتب |
riptide |
جریان اب نا مرتب |
trims |
مرتب پاکیزه |
intrinsic |
مرتب شایسته |
periodic |
که مرتب رخ میدهد |
j'adoube |
مرتب می کنم |
duly <adv.> |
بطور مرتب |
duly <adv.> |
بصورت مرتب |
well conditioned |
مرتب و منظم |
queerly |
بطور مرتب |
neatly <adv.> |
بصورت مرتب |
neatly <adv.> |
بطور مرتب |
well ordered |
مرتب و منظم |
tidily <adv.> |
بطور مرتب |
orderly <adv.> |
بطور مرتب |
orderly <adv.> |
بصورت مرتب |
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . |
مرتب ومنظم |
external sort |
مرتب سازی خارجی |
magnetic tape sorting |
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی |
unjustified |
که مرتب نشده است |
bag |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
bags |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
neatly |
بطور مرتب و اراسته |
tabular |
مرتب شده در یک جدول |
ascending sort |
مرتب سازی صعودی |
neatest |
شسته و رفته مرتب |
neater |
شسته و رفته مرتب |
major sort |
مرتب سازی اصلی |
descending sort |
مرتب سازی نزولی |
neat |
شسته و رفته مرتب |
file |
دسته کاغذهای مرتب |
indexical |
مرتب بشکل فهرست |
internal sort |
مرتب سازی داخلی |
ordered tree |
درخت مرتب شده |
filed |
دسته کاغذهای مرتب |
sort field |
میدان مرتب سازی |
primp |
مرتب ومنظم ساختن |
ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
She keep son bothering me . |
مرتب مزاحم من است |
ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
sort field |
فیلد مرتب سازی |
multipass sort |
مرتب سازی چند عبوری |
churchgoers |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
My stomach is out of order. |
مزاجم مرتب کارنمی کند |
neaty |
بطور مرتب و اراسته بسادگی |
churchgoer |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
cyclic |
عملی که مرتب تکرار میشود |
references |
لیست موضوعات مرتب شده |
card sorter |
دستگاه مرتب کننده کارت |
reference |
لیست موضوعات مرتب شده |
alphanumeric sort |
مرتب نمودن الفبا عددی |
coherent |
مرتب و دارای نظم متوالی |
sequential |
مرتب شده به صورت ترتیبی |
griper |
کسیکه مرتب شکایت میکند |
structure |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
continuous |
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد |
superfix |
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن |
looped |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
loops |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
loop |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
filing system |
نرم افزار مرتب سازی فایل |
collated |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
He put his papers in order before going to bed . |
قبل ازخوابیدن کاغذهایش را مرتب کرد |
collates |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
structuring |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
I am very orderly and systematic in my work . |
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم |
collating |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
minor sort |
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی |
list |
مجموعه موضوعات مرتب شده داده |
collate |
حروفی که طبق کد مرتب شده اند |
structures |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
Is your passport in order ? |
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟ |
number |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
sort generator |
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند |
dibit |
یکی از اعداد دودوئی مرتب شده زیر: |
series |
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند |
organizational |
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است |
process |
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند |
quincun cial |
مرتب بشکل خالهای برگ پنج درگنجفه |
whispering campaign |
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها |
numbers |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
processes |
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند |
independent in come |
درامد مرتب که شخص را ازکارکردن برای زندگانی بی نیازمیسازد |
post |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
priorities |
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند. |
The car is now in perfect running order . |
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند |
arrays |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
post- |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
array |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |