English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
selection sort مرتب کردن گزینشی
Other Matches
selection sort جور کردن گزینشی
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
menu driven گزینشی
electives گزینشی
elective گزینشی
selectively گزینشی
selective گزینشی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
selective process فرایند گزینشی
selective distribution system پخش گزینشی
switching algebra جبر گزینشی
switching circuit مدار گزینشی
selection structure ساختار گزینشی
nonswitched line خط غیر گزینشی
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
arrange مرتب کردن
order مرتب کردن
set in order مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
put straight مرتب کردن
tidies مرتب کردن
arranged مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
clear up مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
cleans مرتب کردن
marshals مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
clean مرتب کردن
arranges مرتب کردن
arranging مرتب کردن
concert مرتب کردن
concerts مرتب کردن
marshal مرتب کردن
to map out مرتب کردن
draw up مرتب کردن
graduating مرتب کردن
lineup مرتب کردن
graduates مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocate مرتب کردن
collocated مرتب کردن
collocates مرتب کردن
graduate مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
collocating مرتب کردن
regularised مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
regularized مرتب کردن
collating مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularising مرتب کردن
tidy مرتب کردن
tidied مرتب کردن
tidier مرتب کردن
fix up مرتب کردن
regularize مرتب کردن
collate مرتب کردن
collates مرتب کردن
collated مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
shipshape مرتب کردن منظم
setting up نهادن مرتب کردن
square مرتب کردن کلاه
collating sort مرتب کردن داده
distributive sort مرتب کردن توزیعی
internal sort مرتب کردن درونی
to fix up مرتب کردن جادادن
squaring مرتب کردن کلاه
squared مرتب کردن کلاه
squares مرتب کردن کلاه
tree sort مرتب کردن درختی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
redd مرتب کردن رهاساختن
set نهادن مرتب کردن
data processing مرتب کردن داده ها
sets نهادن مرتب کردن
quicksort مرتب کردن سریع
ripple sort مرتب کردن موجی
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
reorder دوباره مرتب کردن
bubble sort مرتب کردن حبابی
block sort مرتب کردن بلاکی
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
multipass sort مرتب کردن چند گذری
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
dispose مرتب کردن مستعد کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
ranges مرتب کردن میزان کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
range مرتب کردن میزان کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
righting مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
tiles مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tile مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com