Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
townsfolk
مردم شهری
Other Matches
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
population
تعداد مردم مردم
populations
تعداد مردم مردم
townee
شهری
townswoman
زن شهری
oppidan
شهری
twonsman
شهری
towny
شهری
burgess
شهری
civic
شهری
city slicker
شهری
municipal
شهری
civil
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
townspeople
شهری
citizen
شهری
citizens
شهری
suburban
برون شهری
streetcar
تراموای شهری
phiadelphian
شهری ازامریکا
interurban
داخل شهری
urban rug
قالی شهری
town house
خانه شهری
urbanizing
شهری کردن
metropolitan
مادر شهری
locals
مکانی شهری
civil
خدمات شهری
town houses
خانه شهری
urbanization
شهری سازی
urbanizes
شهری کردن
urbanized
شهری کردن
urbanize
شهری کردن
urbanising
شهری کردن
urbanises
شهری کردن
urbanised
شهری کردن
citify
شهری کردن
streetcars
تراموای شهری
local
مکانی شهری
extra-mural
فرا شهری
urban population
جمعیت شهری
urban servitudes
خدمات شهری
urban renewal
توسعه شهری
tramcar
واگن شهری
urban renewal
احیای شهری
town meeting
انجمن شهری
placing
میدان شهری
places
میدان شهری
place
میدان شهری
people
تن
[جمعیت شهری]
civil defense
پدافند ازمناطق شهری
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
trolley car
واگن برقی شهری
To lay siege to a city .
شهری را محاصره کردن
intercity train
قطار بین شهری
drop letter
نامه پست شهری
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
ley den
نام شهری در هلند
sienna
نام شهری در ایتالیا
trolleybus
واگن برقی شهری
street car
راه اهن شهری
townswoman
دختر شهری فاحشه
to patrol a town
شهری را گشت زدن
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
culturing
عوارض شهری مناطق شهرنشین
mushroom city
شهری که زود ترقی میکند
urban
مربوط به شهر مراکز شهری
to raze a city to the ground
شهری را با خاک یکسان کردن
to prostrate a city
شهری را با خاک یکسان کردن
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
liverpudlian
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
Coventry
نام شهری است درانگلستان
culture
عوارض شهری مناطق شهرنشین
exurb
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
town meeting
انجمن بلدی شورای شهری
cultures
عوارض شهری مناطق شهرنشین
intercity train
قطار بین شهری با توقف
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
inverness
اینورس نام شهری دراسکاتلند
urbiculture
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
laodicean
شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
county borouh
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
corporate town
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derby
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derbies
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
bogota
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
population
[pop.]
مردم
the people
مردم
the deaf
مردم کر
people
مردم
public
مردم
folks
مردم
folk
مردم
peopling
مردم
peoples
مردم
peopled
مردم
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
other people
مردم دیگر
many people
خیلی از مردم
outside opinion
عقیده مردم
many people
بسیاری از مردم
Among the people .
درمیان مردم
men of intellgence
مردم باهوش
most people
بیشتر مردم
other people
سایر مردم
on the tongues of men
سر زبان مردم
underfed
مردم گرسنه
manragora
مردم گیاه
mandrake
مردم گیاه
plebeians
توده مردم
public notice
آگهی به مردم
plebeian
توده مردم
massing
توده مردم
jawsmith
مردم فریب
commoners
: مردم عوام
land n
قوم مردم
lao
مردم تایی
masses
توده مردم
laotian
مردم تایی
commonest
: مردم عوام
mass
توده مردم
corporation
گروهی از مردم
corporations
گروهی از مردم
flower people
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
the multitude
توده مردم
the offscourings humanity
مردم پست
the old
مردم سالخورده
misanthropes
مردم گریز
the public
عموم مردم
the total population
همه مردم
unsociability
مردم گریزی
omnibus
توده مردم
omnibuses
توده مردم
reputedly
در نظر مردم
mandating
دستور مردم به
mandates
دستور مردم به
mob
انبوه مردم
mandated
دستور مردم به
mandate
دستور مردم به
the million
توده مردم
the many
بیشتر مردم
ombudsmen
فریادرس مردم
people say
مردم می گویند
ombudsman
فریادرس مردم
lowest common denominators
مردم پذیر
lowest common denominator
مردم پذیر
head counts
شمارش مردم
mobs
انبوه مردم
mobbing
انبوه مردم
head count
شمارش مردم
openly
در انظار مردم
unsocial
مردم گریز
the american public
مردم امریکا
misanthrope
مردم گریز
hoi polloi
توده مردم
the dregs of the people
مردم پست
mobbed
انبوه مردم
anthropometry
مردم سنجی
populace
توده مردم
communists
مردم گرا
public-spirited
خیرخواه مردم
anarchy
خودسری مردم
unsociable
مردم گریز
outside opinion
رای مردم
commons
مردم عادی
demos
توده مردم
communist
مردم گرا
all men
کلیه مردم
all men
مردم همه
canaille
مردم پست
citizenry
مردم تبعیت
all men
همه مردم
popular
مردم پسند
rush
ازدحام مردم
popularity
مردم پسندی
anthropology
مردم شناسی
common
: مردم عوام
rushing
ازدحام مردم
rushed
ازدحام مردم
parade
اجتماع مردم
sociability
مردم امیزی
paraded
اجتماع مردم
parades
اجتماع مردم
rucks
مردم عادی
citizenship
مردم تبعیت
parading
اجتماع مردم
ruck
مردم عادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com