English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
hive مرکز تجمع
Search result with all words
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
Other Matches
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aggregation تجمع
congestion تجمع
association تجمع
accumulation تجمع
accumulations تجمع
associations تجمع
assembly تجمع
forming up تجمع
public meeting تجمع
accumulation point نقطه تجمع
furunculosis تجمع چندکورک
turout تجمع پرسنل
trafficked تجمع مدافعان
traffics تجمع مدافعان
trafficking تجمع مدافعان
line official داور خط تجمع
traffic تجمع مدافعان
capital agglomeration تجمع سرمایه
assembling area منطقه تجمع
assembly area منطقه تجمع
rendezvous area منطقه تجمع
collecting point منطقه تجمع
swarmer تجمع کننده
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
line backing دفاع پشت خط تجمع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
associations تداعی معانی تجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
pipe the side تجمع گارد احترام
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camps منطقه تجمع اسرا
dust laden تجمع گرد وغبار
association تداعی معانی تجمع
rendezvous area منطقه تجمع موقت
rallying points محل تجمع مجدد
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
rallying point محل تجمع مجدد
recalls دستور تجمع قوا دادن
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
recalled دستور تجمع قوا دادن
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
recall دستور تجمع قوا دادن
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy گول زدن حریف در تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
coil up تجمع ستون در راحت باش
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
center line خط مرکز
meddled مرکز
acentric بی مرکز
meddles مرکز
meddle مرکز
middle مرکز
middles مرکز
center مرکز
intermediate exchange مرکز
isocentre هم مرکز
stationed مرکز
concentric هم مرکز
centre forward مرکز
stations مرکز
centers مرکز
omphalos مرکز
station مرکز
heart مرکز
centered مرکز
centred مرکز
centre مرکز
hearts مرکز
center punch مرکز منگنه
center sleeve مرکز مجوف
sleep center مرکز خواب
center punch مرکز سوراخ
centrifugal فرار از مرکز
center web مرکز چرخ
symmerty center مرکز تقارن
center of symmerty مرکز تقارن
center of resistance مرکز مقاومت
surrending the centre تفویض مرکز
telephore e. مرکز تلفن
sodom مرکز فساد
speech center مرکز گویایی
centrifugal گریزنده از مرکز
centrifugal مرکز گریز
centrifugal گریز از مرکز
centre of pressure مرکز فشار
centre of crest circle مرکز خمیدگی
centre of activities مرکز عملیات
subscriber's station مرکز مشترک
central tendency تمایل به مرکز
central office مرکز تلفن
central control panel مرکز کنترل
central city مرکز شهر
subcentral نزدیک مرکز
center of pressure مرکز فشار
center of mass مرکز جرم
center of mass مرکز هدف
health centre مرکز سلامتی
caoxial cable سیم هم مرکز
carpooling center [American E] مرکز همسفری
center drill مته مرکز
cf بازیکن مرکز
center of lift مرکز برا
theocentric خدا مرکز
toll exchange مرکز تلفن
center of gravity مرکز ثقل
center of distribution مرکز پخش
center of dispersion مرکز پراکندگی
center mark مرکز سوراخ
urban centre of a community مرکز شهرک
center gage مرکز سنج
wheel center مرکز چرخ
cf مرکز زمین
centripetal مایل به مرکز
mart مرکز بازرگانی
operation center مرکز عملیات
fluid centre مرکز سیال
feeding center مرکز تغذیه
epicenter مرکز زلزله
education center مرکز اموزش
manual exchange مرکز دستی
documentation center مرکز اسناد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com