English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
teletype exchange مرکز تله تایپ
Other Matches
teleprint تایپ کننده تله تایپ
teleprint کلید تایپ تله تایپ
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
Teletypes تله تایپ
Teletype تله تایپ
channel type کانال تایپ
teletypewriter تله تایپ
tty تله تایپ
overtype mode تایپ رویهم
teletype display نمایش تله تایپ
type front ماشین تایپ به جلو
teleprocessing دستگاه تایپ تلگرافی
type bar printer چاپگر میلهای تایپ
radioteletype بی سیم تله تایپ
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
overtype mode حالت تایپ روی مطلب
typeover mode حالت تایپ روی مطلب
teletype display نمایش تایپ راه دور
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
to make a typing error [mistake] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
teleprocessing تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
twx Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ
Teletype ماشین تحریر راه دور تله تایپ
Teletypes ماشین تحریر راه دور تله تایپ
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
to make a typo [American E] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
audio-typist کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند
finished متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
cdc یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
entering عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد
call directing code یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
microwriter صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر
insertion point نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
wordprocessing استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و...
dos نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
key کلیدی که نشانه گر یا نوک چاپ را به ابتدای خط بعد روی صفحه یا ماشین تایپ یا چاپگر می برد
qwerty صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
letter quality printing خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
printnow letter.doc DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
verification بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
bureaus ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
cleaned کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleanest کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
upper case حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
page وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
images وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
pages وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
paged وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
carriages بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
kludge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
typeover توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
centre forward مرکز
centre مرکز
acentric بی مرکز
centred مرکز
hearts مرکز
center مرکز
meddled مرکز
middle مرکز
meddle مرکز
middles مرکز
omphalos مرکز
center line خط مرکز
meddles مرکز
station مرکز
stations مرکز
stationed مرکز
heart مرکز
intermediate exchange مرکز
isocentre هم مرکز
centered مرکز
centers مرکز
concentric هم مرکز
burst center مرکز گلوله
body centered cubic مکعب مرکز پر
documentation center مرکز اسناد
computing center مرکز محاسبات
message center مرکز پیام
battery center مرکز اتشبار
concentric cable کابل هم مرکز
feeding center مرکز تغذیه
fluid centre مرکز سیال
head quarters مرکز فرماندهی
burst center مرکز ترکش
brain center مرکز مغزی
mass concrete مرکز جرم
centrifugal فرار از مرکز
centrifugal مرکز گریز
off center خارج از مرکز
centrifugal گریز از مرکز
cryptocenter مرکز رمز
height of centers ارتفاع مرکز
concentrically باداشتن یک مرکز
centre of pressure مرکز فشار
diffracting center مرکز پراشنده
operation center مرکز عملیات
active center مرکز فعال
acentric خارج از مرکز
bull's eye مرکز هدف
bull's-eyes مرکز هدف
outskirt دور از مرکز
data center مرکز داده ها
county seat مرکز بخشداری
cost center مرکز هزینه زا
aerodynamic center مرکز ایرودینامیکی
centripetal مایل به مرکز
contrifuge گریز از مرکز
mid channel مرکز کانال
nerve center مرکز عصبی
center of mass مرکز هدف
data center مرکز داده
centre of activities مرکز عملیات
centroid مرکز جرم
abaxile خارج از مرکز
education center مرکز اموزش
centripetal مرکز گرا
central city مرکز شهر
center of pressure مرکز فشار
center of mass مرکز جرم
central control panel مرکز کنترل
inversion center مرکز وارونگی
center of lift مرکز برا
kuk kiwo مرکز تکواندو
center of resistance مرکز مقاومت
center of symmerty مرکز تقارن
epicenter مرکز زلزله
civic centre مرکز شهر
coaxial cable کابل هم مرکز
chiral center مرکز کایرال
center sleeve مرکز مجوف
center punch مرکز منگنه
center punch مرکز سوراخ
center web مرکز چرخ
symmerty center مرکز تقارن
coaxial cable سیم هم مرکز
center of gravity مرکز ثقل
center of distribution مرکز پخش
mart مرکز بازرگانی
induction station مرکز پذیرش
centrifugal گریزنده از مرکز
communication center مرکز مخابرات
centroid شبه مرکز
centroid مرکز ثقل
computer center مرکز کامپیوتر
manual exchange مرکز دستی
main office مرکز اصلی
center drill مته مرکز
center of dispersion مرکز پراکندگی
central office مرکز تلفن
local center مرکز محلی
central tendency تمایل به مرکز
center mark مرکز سوراخ
center gage مرکز سنج
information center مرکز اطلاعات
main exchange مرکز اصلی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
caoxial cable سیم هم مرکز
eccentrics هم مرکز نبودن
telephone exchanges مرکز تلفن
theocentric خدا مرکز
telephone exchange مرکز تلفن
toll exchange مرکز تلفن
intermediate office مرکز میانی
police stations مرکز پلیس
police station مرکز پلیس
bulls مرکز هدف
bull مرکز هدف
centralist مرکز گرای
centralists مرکز گرای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com