Dictiornary-Farsi | مرکز فروش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
shopping center	مرکز فروش


Search result with all words

emporia	جای بازرگانی مرکز فروش
emporium	جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums	جای بازرگانی مرکز فروش
Other Matches

woollen draper	پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
on licence	پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies	جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
wine seller	میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization	به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force	نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell	سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
optional claiming race	مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
foreign military sales	فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier	خز فروش پوست فروش
furriers	خز فروش پوست فروش
sales promotion	افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly	انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible	قابل فروش جنس قابل فروش
vendable	قابل فروش جنس قابل فروش
intermediate exchange	مرکز
meddle	مرکز
acentric	بی مرکز
stations	مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
center	مرکز
centred	مرکز
center line	خط مرکز
centered	مرکز
isocentre	هم مرکز
centers	مرکز
centre forward	مرکز
omphalos	مرکز
centre	مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
nerve center	مرکز عصبی
eccentricity	دوری از مرکز
eccentricities	دوری از مرکز
mid channel	مرکز کانال
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
message center	مرکز پیام
police stations	مرکز پلیس
rhinencephalon	مرکز شامه
off center	خارج از مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
eccentricities	خروج از مرکز
wheel center	مرکز چرخ
telephone exchanges	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
respiratory center	مرکز تنفسی
police station	مرکز پلیس
battery center	مرکز اتشبار
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
point	مرکز راس حد
point	محل مرکز
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
main exchange	مرکز اصلی
switchboards	مرکز تلفن
body centered cubic	مکعب مرکز پر
mart	مرکز بازرگانی
switchboard	مرکز تلفن
manual exchange	مرکز دستی
health centre	مرکز سلامتی
main office	مرکز اصلی
mass concrete	مرکز جرم
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
emporiums	مرکز بازرگانی
operation center	مرکز عملیات
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
seats	مرکز مقر
emporia	مرکز بازرگانی
telephore e.	مرکز تلفن
bull's eye	مرکز هدف
bull's-eyes	مرکز هدف
signal center	مرکز پیام
theocentric	خدا مرکز
centres of gravity	مرکز ثقل
outskirt	دور از مرکز
speech center	مرکز گویایی
sodom	مرکز فساد
emporium	مرکز بازرگانی
sleep center	مرکز خواب
centre of gravity	مرکز ثقل
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
pivot point	مرکز چرخش
centre of mass	مرکز ثقل
signal center	مرکز مخابرات
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
acentric	خارج از مرکز
eccentric	خارج از مرکز
primary center	مرکز عمده
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentrics	گریزنده از مرکز
urban centre of a community	مرکز شهرک
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
eccentrics	خارج از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentric	گریزنده از مرکز
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
abaxile	خارج از مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
hive	مرکز تجمع
sensorium	مرکز احساس
headquarters	مرکز فرماندهی
primary center	مرکز اولیه
profit centre	مرکز سود
provision center	مرکز توشه
school center	مرکز اموزش
active center	مرکز فعال
communication center	مرکز مخابرات
factories	مرکز تولید
chiral center	مرکز کایرال
civic centre	مرکز شهر
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
coaxial cable	کابل هم مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
centralism	مرکز گرایی
computer center	مرکز کامپیوتر
factory	مرکز تولید
induction station	مرکز پذیرش
centroid	شبه مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
outlying	دور از مرکز
information center	مرکز اطلاعات
centripetal	مایل به مرکز
centripetal	مرکز گرا
centroid	مرکز جرم
centroid	مرکز ثقل
computing center	مرکز محاسبات
exchange	مرکز مبادله
education center	مرکز اموزش
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focus	قطب مرکز
cryptocenter	مرکز رمز
pandemonium	مرکز دوزخ
documentation center	مرکز اسناد
data center	مرکز داده ها
data center	مرکز داده
exchanged	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanging	مرکز مبادله
concentric cable	کابل هم مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
training center	مرکز اموزش
fluid centre	مرکز سیال
cost center	مرکز هزینه زا
feeding center	مرکز تغذیه
county seat	مرکز بخشداری
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
epicenter	مرکز زلزله
diffracting center	مرکز پراشنده
focussed	قطب مرکز
center of mass	مرکز جرم
center of distribution	مرکز پخش
intermediate office	مرکز میانی
central city	مرکز شهر
central control panel	مرکز کنترل
center of dispersion	مرکز پراکندگی
central office	مرکز تلفن
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
center web	مرکز چرخ
center of gravity	مرکز ثقل
center of resistance	مرکز مقاومت
symmerty center	مرکز تقارن
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا

shopping center

مرکز فروش