Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 38 (4 milliseconds)
English	Persian
position	مستقرشدن یاکردن
positioned	مستقرشدن یاکردن
Other Matches
set	مستقرشدن
fix	مستقرشدن
to establish oneself	مستقرشدن
to plant oneself	مستقرشدن
fixes	مستقرشدن
setting up	مستقرشدن
sets	مستقرشدن
encamp	مستقرشدن در اردوگاه
encamped	مستقرشدن در اردوگاه
encamping	مستقرشدن در اردوگاه
encamps	مستقرشدن در اردوگاه
dwelling	مستقرشدن اردو زدن
dwellings	مستقرشدن اردو زدن
comminute	پودرشدن یاکردن
guggle	غلغل زدن یاکردن
smallest	کوچک شدن یاکردن
smaller	کوچک شدن یاکردن
small	کوچک شدن یاکردن
originated	اغاز شدن یاکردن
disintegrate	متلاشی شدن یاکردن
disintegrates	متلاشی شدن یاکردن
disintegrating	متلاشی شدن یاکردن
originating	اغاز شدن یاکردن
originates	اغاز شدن یاکردن
originate	اغاز شدن یاکردن
proselytised	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizing	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
dieselize	با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
proselytising	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizes	بدین تازهای وارد شدن یاکردن
expose	در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes	در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing	در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com