English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (7 milliseconds)
English Persian
mailed مسلح
armed مسلح
reinforced مسلح
flat مسلح
flattest مسلح
ripe مسلح
riper مسلح
ripest مسلح
armoured مسلح
armor bearer مسلح
in arms مسلح
weaponed مسلح
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
armed mine مین مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
unarmed غیر مسلح
armed to the teeth کاملا` مسلح
heavily armed کاملا مسلح
ice crete بتون مسلح
ripest مسلح شدن
armement مسلح کردن
cock مسلح کردن
cocking مسلح کردن
armored cable کابل مسلح
armed guard گارد مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
enarm مسلح کردن
activated mine مین مسلح
weapons مسلح شده
weapons مسلح کردن
weapon مسلح شده
weapon مسلح کردن
cocks مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
riper مسلح شدن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
equipping مسلح کردن
equip مسلح کردن
armed peace صلح مسلح
to take up arms مسلح شدن
arm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
force مسلح کردن
services نیروهای مسلح
bandits سارق مسلح
bandit سارق مسلح
armed forces نیروهای مسلح
banditry سرقت مسلح
armed مسلح شده
gunship هلیکوپتر مسلح
equips مسلح کردن
service component نیروی مسلح
privateer کشتی مسلح
poised mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
to carry a weapon مسلح بودن
mailed fist نیروی مسلح
ripe مسلح شدن
reenforce مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
reinforce مسلح کردن
arming مسلح کردن
arming مسلح شدن
reinforces مسلح کردن
forces مسلح کردن
reinforced coating اندود مسلح
arming vane پروانه مسلح کننده
arming wire سیم مسلح کننده
unarm غیر مسلح کردن
delay arming مسلح کننده تاخیری
sword arm دست مسلح شمشیرباز
gun moll معشوقه دزد مسلح
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
arming system دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
actuated mine مین مسلح شده
disarmament غیر مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
up in arms مسلح واماده جنگ
disarms غیر مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
disarm غیر مسلح کردن
rearmament دوباره مسلح شدن
deactivate غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
armed mine مین مسلح شده
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
deactivating غیر مسلح کردن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
arming range برد مسلح شدن
actuator دستگاه مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
joint مشترک بین نیروهای مسلح
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
fitted mine مین مسلح اماده به کار
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
armor مسلح کردن زره پوش کردن
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com