Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
line squall
مسیر مستقیم تند باد
Search result with all words
chute
مسیر مستقیم مسابقه
chutes
مسیر مستقیم مسابقه
strainght running
فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی
Other Matches
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
righting
مستقیم
righted
مستقیم
firsthand
مستقیم
straight
مستقیم
straight line
خط مستقیم
straight line code
کد مستقیم
right
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
straighter
مستقیم
directs
مستقیم
straightest
مستقیم
directed
مستقیم
first-hand
مستقیم
on line
مستقیم
straight line
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
upstanding
مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
straightish
مستقیم
levelled
مستقیم
bee line
خط مستقیم
attributive
مستقیم
level
مستقیم
beeline
خط مستقیم
leveled
مستقیم
levels
مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
rectilinear
مستقیم الخط
forward voltage
ولتاژ مستقیم
direct reading
قرائت مستقیم
direct object
مفعول مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
intuition
درک مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
d.c
جریان مستقیم
intuitions
درک مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
directness
مستقیم بودن
random access
دستیابی مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
as the crow files
بخط مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
direct file
فایل مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
backstair
غیر مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
ambagious
غیر مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
direct load
بارگذاری مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
hottest
خط تلفن مستقیم
dressing
مستقیم کنی
dressings
مستقیم کنی
direct conversion
تبدیل مستقیم
direct support
کمک مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct hit
اصابت مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
on line help
کمک مستقیم
direct tax
مالیات مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
straight left
چپ مستقیم در بوکس
sideway
غیر مستقیم
straight line
بخط مستقیم
straight line
دارای خط مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
straightening flute drill
مته مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
direct current
جریان مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
wall pass
پاس مستقیم
airline
خط مستقیم هوایی
indirect
غیر مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
straight
قسمت مستقیم
straight position
فرم مستقیم
highroads
صراط مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
straighter
قسمت مستقیم
airlines
خط مستقیم هوایی
highroad
صراط مستقیم
down hill casting
ریخته گری مستقیم
the intuitive faculty
قوه درک مستقیم
straight line method of depreciation
استهلاک به روش خط مستقیم
direct casting
ریخته گری مستقیم
straight right
راست مستقیم در بوکس
direct connect modem
مدم اتصال مستقیم
straightening anvil
سندان مستقیم کنی
d.c c. motor
موتور جریان مستقیم
direct data entry
داده دهی مستقیم
straight blow
ضربه مستقیم در بوکس
direct current magnet
مغناطیس جریان مستقیم
direct current instrument
سنجه جریان مستقیم
direct current generator
مولد جریان مستقیم
direct current converter
تبدیل گر جریان مستقیم
direct oration
گفته یا قول مستقیم
devious
غیر مستقیم منحرف
stiffer
مستقیم چوب شده
direct quota tion
نقل قول مستقیم
ambages
راهای غیر مستقیم
straightening press
پرس مستقیم کنی
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
direct absorption process
فرایند جذب مستقیم
deferred address
یک آدرس غیر مستقیم
helm
زاویه سکان از خط مستقیم
direct measurement
اندازه گیری مستقیم
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
direct memory access
دستیابی مستقیم به حافظه
stiff
مستقیم چوب شده
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct quenching
سخت گردانی مستقیم
bilinear
دارای دوخط مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
amitosis
تقسیم مستقیم یاخته
fire
شوت محکم و مستقیم
direct addressing
ادرس دهی مستقیم
d.c. receiver
رادیوی جریان مستقیم
direct addressing
نشان دهی مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com