English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
adscititious مشتق از عامل خارجی
Other Matches
extrinsic factor عامل خارجی
passives دستخوش عامل خارجی
passive دستخوش عامل خارجی
heterolysis فسادوزوال در اثر عامل خارجی
source ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
derivative مشتق
derivatives مشتق
anti derivative ضد مشتق
paronymous مشتق
paronym مشتق
offshoot مشتق
offshoots مشتق
parasyntetic مشتق
formant مشتق
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
parasyntetic مشتق و مرکب
silicic مشتق از سیلیس
differentiates مشتق گرفتن
second derivative مشتق دوم
spiritous مشتق ازالکل
autologous مشتق از خود
differentiating مشتق گرفتن
parial derivative مشتق جزئی
to d. itself مشتق شدن
differentiate مشتق گرفتن
derive مشتق کردن
derive مشتق شده از
derives مشتق کردن
deriving مشتق کردن
derivations مشتق گیری
derivation مشتق گیری
deriving مشتق شده از
denominators مشتق کننده
formative کلمه مشتق
derives مشتق شده از
differentiation مشتق گیری
branch مشتق شدن
branches مشتق شدن
denominator مشتق کننده
calcic مشتق ازاهک
derived field فیلد مشتق
differential equations معادلات مشتق
differentiator مشتق گیر
diphyletic مشتق از دو نیا
deverbative مشتق شده از فعل
analysis مشتق وتابع اولیه
romanesque مشتق از زبان لاتین
derived demand تقاضای مشتق شده
patronymic مشتق از نام پدر
second derivative مشتق مرتبه دوم
partial derivative مشتق جزیی [ریاضی]
Y' مشتق ایگرگ [ریاضی]
partial derivative مشتق پاره ای [ریاضی]
Y prime مشتق ایگرگ [ریاضی]
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
deriving نتیجه گرفتن مشتق شدن
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
differential equation معادله متغیر مشتق چیزی
differentiable function تابع مشتق پذیر [ریاضی]
derives نتیجه گرفتن مشتق شدن
derive نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
kiosks مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosk مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
denominative مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
potash کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
chain مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
chains مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
acro پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
epithelioma غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
tetr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetra پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
checks مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
pl/m زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
differentiator وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
outside خارجی
exogenous خارجی
foreign خارجی
extraneous خارجی
exoteric خارجی
exosphere خارجی
outsides خارجی
extern خارجی
externals خارجی
extra خارجی
extras خارجی
exotic خارجی
extra- خارجی
external خارجی
outer خارجی
gringo خارجی
outward خارجی
alien خارجی
aliens خارجی
oversea خارجی
outsider خارجی
outsiders خارجی
outboard خارجی
exterior خارجی
abextra خارجی
gringos خارجی
international line خط خارجی
exteriors خارجی
peripheral خارجی
hash سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
landfalls بویه خارجی
arris زاویه خارجی
impurity اتم خارجی
landfall بویه خارجی
external reference مرجع خارجی
actine قسمت خارجی
guest انگل خارجی
guests انگل خارجی
external menory حافظه خارجی
acrotic بیرونی خارجی
external operation عملیات خارجی
external pressure فشار خارجی
adventitious خارجی الحاقی
alien enemy دشمن خارجی
angle of emergence زاویه خارجی
slough پوسته خارجی
exterior varnish جلای خارجی
external memory حافظه خارجی
external circuit مدار خارجی
external benefits فواید خارجی
external armature ارمیچر خارجی
exterior varnish لاک خارجی
ectoparasite انگل خارجی
exterior ballistics بالیستیک خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
foreign exchange ارز خارجی
foreign exchange پول خارجی
incarnation صورت خارجی
incarnations صورت خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
external combustion احتراق خارجی
external command فرمان خارجی
concrete object عین خارجی
external load بار خارجی
external label برچسب خارجی
external interrupt وقفه خارجی
external force نیروی خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
loads بار خارجی
load بار خارجی
foreign national تبعه خارجی
foreign national ملیت خارجی
external delay تاخیر خارجی
external cost هزینه خارجی
external control کنترل خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
external reference ارجاع خارجی
imbody صورت خارجی
outside power جریان خارجی
outside view نمای خارجی
outside view منظره خارجی
externalizing خارجی کردن
outward opening دهانه خارجی
externalizes خارجی کردن
outwork سنگر خارجی
externalized خارجی کردن
externalize خارجی کردن
externalising خارجی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com