Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
clean cut
مشخص واضح
clean-cut
مشخص واضح
cleaners
مشخص واضح
Other Matches
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
crystalline
واضح
graphic
واضح
plain
واضح
well known
واضح
transpicuous
واضح
ditinct
واضح
distinct
واضح
clear
واضح
clearer
واضح
clearest
واضح
clears
واضح
plainer
واضح
palpable
واضح
distinct
<adj.>
واضح
perspicuous
<adj.>
واضح
explicit
واضح
notable
<adj.>
واضح
explicit
<adj.>
واضح
vivid
واضح
conspicuous
واضح
plains
واضح
kenspeckle
واضح
perspicuous
واضح
iuntelligibly
واضح
plainest
واضح
clearest
بطور واضح
clearest
واضح کردن
clear
واضح کردن
self-explanatory
واضح اشکار
clearer
بطور واضح
plainly
بطور واضح
clearer
واضح کردن
orotund
قوی و واضح
clear
بطور واضح
obvious
واضح بدیهی
unambiguous
واضح روشن
open-and-shut
ساده واضح
overt
واضح نپوشیده
luminous
شب نما واضح
lucidly
بطور واضح
clear proof
دلیل واضح
crystal clear
واضح-مبرهن
clear evidence
دلیل واضح
clarifier
واضح کننده
distinctly
بطور واضح
self explanatory
واضح اشکار
lucid
واضح درخشان
self explaining
واضح اشکار
clears
بطور واضح
open and shut
ساده واضح
expound
واضح کردن
sharp image
تصویر واضح
expounded
واضح کردن
expounding
واضح کردن
expounds
واضح کردن
clears
واضح کردن
sharp picture
تصویر واضح
clear picture
تصویر واضح
enhancing
بهتر یا واضح تر کردن
unconcealed
روشن هویدا واضح
enhances
بهتر یا واضح تر کردن
luculent
نور افشان واضح
spell out
<idiom>
واضح توضیح دادن
enhance
بهتر یا واضح تر کردن
demystify
واضح و مبرهن کردن
eye dialect
لهجهء واضح و هجایی
self explaining
بدیهی واضح فی نفسه
demystifying
واضح و مبرهن کردن
pellucidly
بطور روشن یا واضح
demystifies
واضح و مبرهن کردن
demystified
واضح و مبرهن کردن
enunciation
تلفظ واضح و روشن
diction
تلفظ واضح و روشن
documentary photography
عکس واضح وروشن
enhanced
بهتر یا واضح تر کردن
pseudopod
تجسم واضح روح
It dawned upon him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
plain text
متن واضح و اشکار
plainly
بطور واضح صریحا"
self-explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
It was borne in on him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
pseudopodium
تجسم واضح روح
self explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
open to the public
واضح درنظر عموم
clarify
واضح کردن توضیح دادن
clarifies
واضح کردن توضیح دادن
truisms
چیزی که پر واضح است ابتذال
cts
واضح وروشن جهت ارسال
clarifying
واضح کردن توضیح دادن
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
truism
چیزی که پر واضح است ابتذال
speak up
<idiom>
بلندو واضح سخن گفتن
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
blur
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
That speaks volumes.
<idiom>
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
blurred
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
uncovered
واضح قابل رویت غیر سری
blurring
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
Her eyes spoke volumes of despair.
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
blurs
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
to speak volumes
[for]
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
problems
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problem
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
locate
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
focusing
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
What she wears speaks volumes about her.
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
physiognomonic
مشخص
signate
مشخص
specific code
کد مشخص
kenspeckle
مشخص
marked
مشخص
highlight
مشخص
highlights
مشخص
specifics
مشخص
specific
مشخص
named
مشخص
pronounced
مشخص
distinguished
مشخص
highlighted
مشخص
indistinctive
نا مشخص
distinct
مشخص
distinctive
مشخص
distinctive
فرق مشخص
targeted
هدف مشخص
targetted
هدف مشخص
delineate
مشخص کردن
target
هدف مشخص
pathognomomical
مشخص مرض
targeting
هدف مشخص
named place of destination
مقصد مشخص
named vessel
کشتی مشخص
denoted
مشخص کردن
nonsignificant
غیر مشخص
assignable
معین مشخص
denotes
مشخص کردن
pathognomic
مشخص مرض
targetting
هدف مشخص
targets
هدف مشخص
lay down
مشخص کردن
delineating
مشخص کردن
delineated
مشخص کردن
ditinct
روشن مشخص
earmarking
مشخص کردن
discriminant
مشخص کننده
diacritical current
جریان مشخص
distinguishing
مشخص اختصاصی
delineates
مشخص کردن
define
مشخص کردن
defined
مشخص کردن
indicating
مشخص کننده
definitions
مشخص کردن
defines
مشخص کردن
definition
مشخص کردن
distinctly
بطور مشخص
specified
مشخص شده
defining
مشخص کردن
individuate
مشخص کردن
identified
مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody
مشخص کردن
type genus
نوع مشخص
registered port
بندر مشخص
signalled
اشکار مشخص
signaled
اشکار مشخص
signal
اشکار مشخص
specify
مشخص کردن
unarguable
غیرقابلبحثمعلوم مشخص
specifying
مشخص کردن
denote
مشخص کردن
specifies
مشخص کردن
identifying
مشخص کردن
identify
مشخص کردن
marker
مشخص کننده
markers
مشخص کننده
identifies
مشخص کردن
criss-crosses
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing
با ضربدر مشخص کردن
call one's shot
مشخص کردن هدف
meaner
مشخص کردن چیزی
indication lamp
لامپ مشخص کننده
mean
مشخص کردن چیزی
structureless
بدون ساختمان مشخص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com