Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
Other Matches
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
spends
مصرف کردن
spend
مصرف کردن
dismantle
بی مصرف کردن
dismantled
بی مصرف کردن
use up
مصرف کردن
to use up
مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
eat
مصرف کردن
eats
مصرف کردن
dismantling
بی مصرف کردن
consumed
مصرف کردن
consumes
مصرف کردن
put away
مصرف کردن
consume
مصرف کردن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
use
بکاربردن مصرف کردن
uses
مصرف استفاده کردن
slather
بطورافراط مصرف کردن
uses
بکاربردن مصرف کردن
use
مصرف استفاده کردن
use up
تمام شدن مصرف کردن
run through
<idiom>
اصراف کردن بیهوده مصرف کردن
expends
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
premix
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
expending
صرف کردن مصرف کردن
expends
صرف کردن مصرف کردن
expend
صرف کردن مصرف کردن
expended
صرف کردن مصرف کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff.
بو کشیدن ،بو کردن
experiences
تجربه کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
traced
ضبط کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
strap
کشیدن تیز کردن
experience
تجربه کردن کشیدن
triggered
کشیدن رها کردن
trigger
کشیدن رها کردن
traces
ضبط کردن کشیدن
lengthen
طولانی کردن کشیدن
entrain
سوار کردن کشیدن
trace
ضبط کردن کشیدن
triggers
کشیدن رها کردن
straps
کشیدن تیز کردن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
fences
حفظ کردن نرده کشیدن
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
muck
خراب کردن زحمت کشیدن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
breathe
نفس کشیدن استنشاق کردن
inhaling
بداخل کشیدن استشمام کردن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
chid
گله کردن از زوزه کشیدن
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
impaled
محدود کردن میله کشیدن
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
inhales
بداخل کشیدن استشمام کردن
impales
محدود کردن میله کشیدن
breathed
نفس کشیدن استنشاق کردن
yip
زوزه کشیدن عوعو کردن
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
breathes
نفس کشیدن استنشاق کردن
inhale
بداخل کشیدن استشمام کردن
epp
جزر کردن فرو کشیدن
inhaled
بداخل کشیدن استشمام کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
impale
محدود کردن میله کشیدن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
dragged
سخت کشیدن لاروبی کردن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
garrisons
محصور کردن حصار کشیدن
drags
سخت کشیدن لاروبی کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
leave off
قطع کردن دست کشیدن از
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroke
لمس کردن دست کشیدن روی
stroked
لمس کردن دست کشیدن روی
strokes
لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
touse
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
take in
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
stroking
لمس کردن دست کشیدن روی
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
foot bow
کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
gaping
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
shielding
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
extending
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extends
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
dragged
کشیدن بزور کشیدن
drags
کشیدن بزور کشیدن
drag
کشیدن بزور کشیدن
whip stall
شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
usages
مصرف
comsumption
مصرف
consumerism
مصرف
overall consumption
مصرف کل
sodden
بی مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
waste
بی مصرف
extravagant
مصرف
usage
مصرف
expenditure
مصرف
expense
مصرف
otiose
بی مصرف
income consumption curve
مصرف
of no a
بی مصرف
wasters
مصرف
wasteful
مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
waster
مصرف
disposal
مصرف
good for nothing
بی مصرف
offtake
مصرف
wastes
بی مصرف
consumption
مصرف
unemployed
بی مصرف
industrial consumption
مصرف صنعتی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
internal power
مصرف داخلی
bootless
بی مصرف بی علاج
throw away
چیز بی مصرف
autonomous consumption
مصرف مستقل
internal consumption
مصرف داخلی
induced consumption
مصرف تشویقی
users
مصرف کننده
throwaway
یکبار مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com