Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 246 (34 milliseconds)
English
Persian
analyse
[British]
مطالعه کردن
analyze
[American]
مطالعه کردن
assay
مطالعه کردن
dissect
[analyse]
مطالعه کردن
study
مطالعه کردن
evaluate
مطالعه کردن
bolt
[examine]
مطالعه کردن
check
مطالعه کردن
determine
مطالعه کردن
enquire into
مطالعه کردن
examine
مطالعه کردن
explore
مطالعه کردن
inspect
مطالعه کردن
investigate
مطالعه کردن
look into
مطالعه کردن
scrutinize
مطالعه کردن
survey
مطالعه کردن
Search result with all words
analyse
جزئیات را مطالعه کردن
analysed
جزئیات را مطالعه کردن
analyses
جزئیات را مطالعه کردن
analysing
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
جزئیات را مطالعه کردن
analyzes
جزئیات را مطالعه کردن
analyzing
جزئیات را مطالعه کردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsider
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsiders
مجددا درامری مطالعه کردن
conciliate
ارام کردن مطالعه کردن
conciliated
ارام کردن مطالعه کردن
conciliates
ارام کردن مطالعه کردن
conciliating
ارام کردن مطالعه کردن
studies
تحصیل کردن مطالعه کردن
study
تحصیل کردن مطالعه کردن
studying
تحصیل کردن مطالعه کردن
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to make a study of something
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
to poreone's eyes out
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
Other Matches
feasability study
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
readings
مطالعه
perusal
مطالعه
studies
مطالعه
offhanded
بی مطالعه
offhandedly
بی مطالعه
etude
مطالعه
extemporal
بی مطالعه
extemporarily
بی مطالعه
studying
مطالعه
reading
مطالعه
off hand
بی مطالعه
study
مطالعه
studio
اطاق مطالعه
surveys
مطالعه مجمل
lucubration
مطالعه سخت
surveyed
مطالعه مجمل
study habits
عادتهای مطالعه
at sight
بی مطالعه قبلی
motion study
مطالعه ی حرکت
system study
مطالعه سیستم
studios
اطاق مطالعه
praxeology
مطالعه رفتارانسان
feasibility study
مطالعه امکانپذیری
studied
از روی مطالعه
impromptu
بی مطالعه تصنیف
unstudied
مطالعه نشده
portable standard
چراغ مطالعه
survey
مطالعه مجمل
myrmecologyt
مطالعه علمی مورچگان
geologic survey
مطالعه زمین شناسی
self study
مطالعه پیش خود
teppetology
مطالعه ریشه ای فرش
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
well read
اهل مطالعه و تحقیق
subject
مبحث موضوع مطالعه
subjected
مبحث موضوع مطالعه
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
ethnography
مطالعه علمی نژادها
demography
مطالعه مهاجرت جمعیت
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
thought out
سنجیده مطالعه شده
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
criminology
مطالعه علمی جرم
thought-out
سنجیده مطالعه شده
metallography
مطالعه الیاژهای فلزی
teleology
مطالعه حکمت غایی
cella
[اتاق مطالعه ی راهبها]
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
feasibility study
مطالعه امکان سنجی
subjects
مبحث موضوع مطالعه
subjecting
مبحث موضوع مطالعه
studies
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
capability study
مطالعه امکان انجام کار
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
methods of economic study
روشهای مطالعه علم اقتصاد
ethnology
علم مطالعه نژادها و اقوام
geophysical survey
مطالعه خواص فیزیکی زمین
gastroenterology
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
rheological
<adj.>
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
studying
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
articulated machine lamp
چراغ مطالعه با گردن تاشو
toponymy
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
study
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
sinology
مطالعه ادبیات ورسوم چین
angiology
مطالعه عروق خونی و لنفی
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
flexible arm lamp
چراغ مطالعه قابل انعطاف
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
humanist
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
optics
علم مطالعه در خواص نور
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
income and expenditure approach
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
commodity approach
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
endocrinology
علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
protohistory
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
theogony
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
semitics
مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
helminthology
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
dysgenics
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
speleology
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
glottochronology
مبحث مطالعه سیر تکامل زبانهای مختلف
crystallography
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
booklore
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
theogonic
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
pragmatics
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
Ergonomics
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
mock up
مدلی باندازه طبعی وکامل برای مطالعه وازمایش
ideologist
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
morphophonemics
مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
gestalt psychology
مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
epizootology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
impromptu
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
epizoology
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
casework
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
After dinner he likes to retire to his study.
پس از شام او
[مرد]
دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
geopolitic
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
cybernetics
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
harmonics
مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
pteridology
مطالعه علمی سرخس ها سرخس شناسی
bionics
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com