Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
stethoscopy
معاینه بوسیله گوشی طبی
Other Matches
roentgenoscopy
معاینه بوسیله اشعه مجهول
roentgenoscope
دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
tromsillumination
معاینه اندامی بوسیله انداختن روشنایی زیاد بر روی ان
head phone
گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
head set
یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
to talk in a whisper
بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
observation
معاینه
observantion
معاینه
examinations
معاینه
observations
معاینه
examination
معاینه
inspected
معاینه
inspects
معاینه
inspecting
معاینه
inspect
معاینه
inspection
معاینه
auscultate
معاینه کردن
seach
معاینه کردن
observe
معاینه کردن
observed
معاینه کردن
observes
معاینه کردن
observing
معاینه کردن
postmortem
معاینه پس از مرگ
gastroscopy
معاینه معده
look over
معاینه کردن
site inspection
معاینه محل
otoscopy
معاینه گوش
checkup
معاینه عمومی
check up
معاینه کردن
palp
معاینه بساوشی
palpate
معاینه بساوشی
palpation
معاینه با دست
mental examination
معاینه روانی
examinations
بازرسی معاینه
examination
بازرسی معاینه
tests
معاینه کردن
examination
معاینه کردن
examination
رسیدگی معاینه
inspection
بازدید معاینه
visit
مسافرت معاینه
to see eye to eye
معاینه دیدن
visited
مسافرت معاینه
examinations
معاینه کردن
examinations
رسیدگی معاینه
tested
معاینه کردن
psychiatric examination
معاینه روانپزشکی
visits
مسافرت معاینه
abdominoscopy
معاینه شکم
radiographic inspection
معاینه رونتگن
retinoscopy
معاینه شبکیه
test
معاینه کردن
rhinoscopy
معاینه بینی و حنجره
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
ophthalmoscopy
معاینه چشم و شبکیه
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
introspectively
بطریق معاینه نفس
observations
معاینه وبررسی کردن
observation
معاینه وبررسی کردن
proctoscope
الت معاینه روده راست
laryngoscope
دستگاه مخصوص معاینه حنجره
headsets
گوشی سر
hand set
گوشی
aural
گوشی
sonifer
گوشی
ear trumpet
گوشی
receiver
گوشی
binaural
دو گوشی
auric
گوشی
headset
گوشی سر
triangular
سه گوشی
headphone
گوشی
triangularity
سه گوشی
head phone
گوشی سر
head reciever
گوشی
otophone
گوشی
uniaural
یک گوشی
receivers
گوشی
headsets
گوشی
telephone earphone
گوشی
headset
گوشی
hepatoscopy
معاینه کبد غیبگویی بادیدن جگر
hand set
گوشی تلفن
whisper
بیخ گوشی
whispering
بیخ گوشی
whispers
بیخ گوشی
auricular
گوشی سماعی
earphone
گوشی تلفن
earphones
بلندگوی گوشی
gamesomeness
بازی گوشی
earphones
گوشی تلفن
head phone
گوشی بی سیم
stethoscopes
گوشی طبی
diotic stimulation
تحریک دو گوشی
dichotic stimulation
تحریک دو گوشی
receiver
گوشی تلفن
septangular
هفت گوشی
receivers
گوشی تلفن
monaural hearing
شنوایی یک گوشی
headset
گوشی سر تلفن
headsets
گوشی سر تلفن
dichotic listening
شنود دو گوشی
susurration
بیخ گوشی
stethoscope
گوشی پزشکی
earphone
بلندگوی گوشی
telephone receiver
گوشی تلفن
telephone earphone
گوشی تلفن
whispered
بیخ گوشی
stethoscope
گوشی طبی
entotic
درون گوشی
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
side tone
صدای جانبی گوشی
he rounded me in the ear that
در گوشی بمن گفت
thumb screw
پیچ گوشی دار
wire-taps
نهان گوشی تلفنی
stethoscope
گوشی ضربان سنج
otogenic tone
زنگ زدن گوشی
stethoscope
استتوسکوپ
[گوشی پزشکی]
thumb nut
مهره گوشی دار
head phone
گوشی کلهای بی سیم
Please do not hang up!
گوشی را نگه دارید!
otic
وابسته بشنوایی گوشی
acoustical trumpet
گوشی برای کرها
stethoscopes
گوشی ضربان سنج
wire-tapping
نهان گوشی تلفنی
wire-tapped
نهان گوشی تلفنی
wire-tap
نهان گوشی تلفنی
jack
باربردار قلاب گوشی
jacks
باربردار قلاب گوشی
Hold the line, please!
لطفا گوشی را نگه دارید!
cordless
[cordless telephone]
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless telephone
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
aural
مربوط به گوش یا سامعه گوشی
cordless phone
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
gavel
[سه گوشی کنار شیروانی]
[معماری]
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
pegbox
سرساز که جای گوشی انهاست
speculum
اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
parotitic
دچار اماس در غده بنا گوشی
ear cap
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear tab
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
gable
سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
magic square
چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
stethoscopic
وابسته به گوشی طبی یاضربان سنج
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
gables
سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
parotid duct
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
fur ruff
قسمت پشم دار دور کلاه گوشی
french telephone
تلفن دارای گوشی ودهانی نصب بر روی یک دسته
gables
سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
gable
سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
stereophonic
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
stereos
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
gastroscope
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
radiographic inspection
معاینه رادیوگرافی تحقیق و بررسی رادیوگرافی
ophthalmoscope
اسباب معاینه ته چشم ته چشم بین
examines
بازرسی کردن معاینه کردن
examined
بازرسی کردن معاینه کردن
go over
<idiom>
تست کردن ،معاینه کردن
to see into
تحقیق کردن معاینه کردن
examine
بازرسی کردن معاینه کردن
examining
بازرسی کردن معاینه کردن
whisperingly
به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
of
بوسیله
at the hand of
بوسیله
perprep
بوسیله
by dint of
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
per
بوسیله
by
بوسیله
via
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
whereby
که بوسیله ان
with
بوسیله
wherewithal
که بوسیله ان
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
municipally
بوسیله شهرداری
by wire
بوسیله تلگراف
by the f.
بوسیله لمس
by depty
بوسیله نماینده
per pais
بوسیله مملکت
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
per pais
بوسیله کشور
electrically
بوسیله برق
hydromancy
تفال بوسیله اب
churns
بوسیله اسباب گردنده
churned
بوسیله اسباب گردنده
phototypography
چاپ بوسیله عکسبرداری
postage
حمل بوسیله پست
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
churn
بوسیله اسباب گردنده
photogelatin process
چاپ بوسیله ژلاتین
dragonnades
بوسیله سواره نظام
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
to scent out
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
in propria persona
بوسیله خود شخص
electromotive
متحرک بوسیله برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com