Dictiornary-Farsi | معرف جامع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 151 (8 milliseconds)

English	Persian
universal identifier	معرف جامع


Other Matches

identifier	معرف
call sign	معرف
referees	معرف
representative	معرف
call signs	معرف
reference	معرف
references	معرف
representatives	معرف
reagent	معرف
identification	معرف
referee	معرف
refereed	معرف
refereeing	معرف
signal letters	معرف
designator code	کد معرف یگان
key note	معرف مایه
net call sign	معرف شبکه
collective call sign	معرف عمومی
call signs	معرف رادیویی
call sign	معرف رادیویی
representative sample	نمونه معرف
address call sign	معرف ادرس
ship designation	معرف ناو
radio call sign	معرف رادیویی
net authentication	اعلام معرف در شبکه
identification code	رمز معرف یکان
authentication system	سیستم تعیین معرف
acknowledging	اعلام معرف کردن
use	معرف گره , نورو...
collective call sign	معرف مشترک یکانها
acknowledge	اعلام معرف کردن
radio call sign	معرف ایستگاه رادیویی
tactical call sign	معرف رادیویی تاکتیکی
net call sign	معرف رادیویی شبکه
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
acropolis	نام دژ معرف اتن
uses	معرف گره , نورو...
acknowledges	اعلام معرف کردن
echaustive	جامع
ecumenic	جامع
executtive	جامع
precise	جامع
all around	جامع
encyclopedic	جامع
sweeping	جامع
self inclusive	جامع
aggregative	جامع
collective	جامع
Catholics	جامع
Catholic	جامع
masters	جامع
totaled	جامع
total	جامع
plenary	جامع
plenaries	جامع
universal	جامع
largest	جامع
larger	جامع
large	جامع
self contained	جامع
totaling	جامع
totalled	جامع
mastered	جامع
comprehensive	جامع
master	جامع
exhaustive	جامع
totals	جامع
totalling	جامع
integrated	جامع
corrupt	معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted	معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting	معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype	نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupts	معرف خطاها به داده یا برنامه
identifier	کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
symbol	نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
master of ceremonies	متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies	متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
thalweg	جامع المیاه
encyclopaedia	فرهنگ جامع
stocked	جامع نسب
pure procedure	رویه جامع
general	جامع همگانی
turnkey system	سیستم جامع
comprehensively	بطور جامع
to cover much ground	جامع بودن
comprehensive plans	برنامههای جامع
cathedral	کلیسای جامع
stock	جامع نسب
fully qualified	جامع الشرایط
omnibus bar	شمش جامع
universal	جامع جهانی
generals	جامع همگانی
highway	شینه جامع
inclusively	بطور جامع
highways	شینه جامع
cathedrals	کلیسای جامع
comprehensive job	کار جامع
spacious	جامع گشاد
generically	بطور جامع
comprehensive school	اموزشگاه جامع
comprehensive schools	اموزشگاه جامع
thesauruses	فرهنگ جامع
polytechnic	جامع الفنون
polytechnics	جامع الفنون
thesaurus	فرهنگ جامع
collective contact	کنتاکت جامع
universal product code	کد جامع محصول
comprehensive insurance	بیمه جامع
generic	عام جامع
collective antenna	انتن جامع
group	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
comprehensive program	برنامه اجرائی جامع
comprehensive insurance policy	بیمه نامه جامع
encyclopaedism	علوم واطلاعات جامع
blanket policy	بیمه نامه جامع
usable	آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
From A to Z. In every deatail.	از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
inclusive design	طرح جامع و کامل [فراگیر]
encyclopaedic	وابسته به دایره المعارف جامع
sediment function	تابع بده مواد جامع
polymaths	جامع علوم معقول ومنقول
encyclopaedical	وابسته به دایره المعارف جامع
polymath	جامع علوم معقول ومنقول
oecumenical	جامع مشهوردر سراسر جهان
lateran	نام کلیسای جامع رم نامیده میشود
calculus	حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
upc	code product unversal کد جامع محصول
universal	transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
encyclopedist	دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
turnkey	سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
acrophony	صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
card	ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards	ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
reference sheet	برگ تعیین محل یکان برگ معرف
option key	[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
dopes	معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope	معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
designations	عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation	عنوان یکان یاشخص معرف یکان
challengo	ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
bus bar	شینه جریان شینه جامع ریل تماس
agent authentication	معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
CDs	دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD	دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند